تبادل لینک
هوشمند برای
تبادل لینک
ابتدا ما را با
عنوان
نیازمندی های
پزشکی- ورزشی-
علمی ... و
آدرس injast.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
آیا وقتی به سختیهای زندگی برمیخوری شروع به نق زدن میکنی؟! تابحال فکر کردی زندگی بدون بالا و پایینها هیچ معنی ای نداره؟
تا حالا تو عمرت شده از خدا تشکر کنی؟ یا همه اش در حال نق نق کردن بودی که خدایا چرا این رو به من ندادی، خدایا چرا اینطوری شد، خدایا چرا این کار رو واسم نکردی؟
اصلا شده یک روز، فقط یک روز رو به آسمون نگاه کنی و بگی خدایا ازت سپاسگزارم بخاطر این زندگی که به من دادی؟
اصلا تا حالا به این جمله فکر کردی؟ یا دنیا رو همه اش از این دید نگاه می کنی که خدا چه اشتباه بزرگی کرده که من رو وارد زندگی کرده! اصلا من که از خودم اراده ندارم!
کیفیت زندگی شما و داشتن خوشبختی فقط در نگاه شما نسبت به جهان به دست می یاد.
یه جورش اینه که از صبح تا شب نق بزنی، هی بگی : چرا این اینجوریه، چرا اون اینجوریه، چرا مملکت فلانش اینجوریه نوعی دیگر هم هست که می شه شاکر باشی، به جای فکر کردن به چیزهای منفی ، به داشته هات نگاه کنی و از اونها لذت ببرسی
کار زیاد سختی نیست! عمری با این نگاه زندگی کردی و نتیجه اش رو هم همین حالا داری می بینی! یه چند روزی هم با این دید به زندگی نگاه کن!
زندگی سرشار از لحظات خوش و ناخوش است ، آیا زندگی همین لحظات کوچک نیست؟ پس چرا از تک تک آنها به سبک خودمان لذت نبریم؟
حضرت یونس (علیه السلام) از پیامبران الهی است. نام آن حضرت ۴ بار در قرآن کریم آمده و با لقب «ذَالنّون» نیز خوانده شده و سوره ای هم به نام یونس در قرآن نامگذاری گردیده است.
به گزارش خبرنگار وبگردی باشگاه خبرنگاران، عناصر گروه بعثی-تکفیری داعش با حمله به مرقد یونس پیامبر(ع) در شهر موصل دست به نبش قبر وی زدند.
اعتراض و مخالفت نهادها و مراجع محافظهکار مذهبی به فیلم "رستاخیز" همچنان ادامه دارد. این فیلم که به ماجرای عاشورا میپردازد به دلیل نمایشدادن چهره و صدای برخی از شخصیتهای حادثه عاشورا آماج حمله قرار گرفته است. روزی که فیلم رستاخیز برای اولین بار در جشنواره سینمایی فجر امسال به نمایش درآمد بسیاری شگفتزده شدند. عدهای نیز پیشبینی کردند که "قداستزدایی" و "عرفیگرایی" نسبت به روایتها و شخصیتهای مذهبی در این فیلم آغاز روندی مثبت و تداوم یابنده است.
اما از همان روز نمایش رستاخیز در جشنواره به تدریج نداهای انتقاد و مخالفت از سوی نهادها و محافل مذهبی محافظهکار و تندرو علیه این فیلم بلند شد. پس از اعتراض عده ای از محافظهکاران مذهبی نسبت به نمایش چهره حضرت ابوالفضل در فیلم "رستاخیز"، معاون حقوقی وزارت ارشاد از حذف تصاویر ابوالفضل در این فیلم خبر داده است. حسین نوشآبادی معاون حقوقی وزارت "فرهنگ و ارشاد اسلامی" پنجشنبه ۱ اسفند ۱۳۹۲ از حذف تصاویر ابوالفضل و "بزرگان دین اسلام" در فیلم "رستاخیز" خبر داده است. خبرگزاری "مهر" از قول حسین نوشآبادی نقل کرده که فیلم رستاخیز با اصللاحات، اکران عمومی خواهد شد.
بهادر زمانی که در فیلم "رستاخیز" در نقش ابوالفضل ظاهر شد
پیش از این علی جنتی وزیر "فرهنگ و ارشاد اسلامی" نیز، "نورپردازی" برای حذف چهره بزرگان از صحنههای حساس فیلم را راهکاری برای اکران عمومی این فیلم دانسته بود.
بهادر زمانی در نقش ابوالفضل
"رستاخیز" فیلمی تاریخی مذهبی به کارگردانی و نویسندگی احمدرضا درویش محصول سال ۱۳۸۹ ایران است که در جشنواره فیلم فجر ۱۳۹۲ در ۱۱ بخش نامزد دریافت سیمرغ بلورین بود و در نهایت در ۸ بخش از جمله بهترین فیلم و بهترین کارگردانی برنده شد.
اما از همان روز آغاز نمایش این فیلم در جشنواره به تدریج نداهای انتقاد و مخالفت از سوی نهادها و محافل مذهبی محافظهکار و تندرو علیه آن بلند شد.
بخشی از هزینههای فیلم "رستاخیز" با حمایت مالی "موسسه اهل بیت" نزدیک به آیتالله سیستانی تامین شده است. آنگونه که از اظهارات حجتالله ایوبی، رئیس "سازمان سینمایی کشور" برمیآید "پیام آیت الله سیستانی مبنی بر کسب مجوزهای شرعی و قانونی" برای فیلم هم وجود دارد".
بهادر زمانی بازیگر نقش ابوالفضل در فیلم "رستاخیز"
شماری از روحانیون قم در روزهای اخیر صدای خود را علیه "تقدسشکنی" فیلم بلند کردهاند و در نکوهش و حتی مجازنبودن دیدن این فیلم اظهار نظر کردهاند.
در میان این مراجع تقلید معترض به فیلم "رستاخیز" میتوان از آیتاللهها مکارم شیرازی، وحید خراسانی، موسوی اردبیلی و گرگانی نام برد.
همچنین به گزارش سایت "تسنیم" ۲۷ بهمن ۱۳۹۲ برخی مداحان و هیاتهای مذهبی نیز در اعتراض به ساخت و پخش فیلم "رستاخیز" در مسجد ارگ تهران تجمع کردند.
حسین سازو، یکی از مداحان حاضر در تجمع اعتراضی که در مجسد ارگ برگزار شد، "مهمترین مشکل" فیلم "رستاخیز" را نشان دادن "۵ تن از اهل بیت امام حسین" دانسته است.
علمای شیعه در جمهوری اسلامی ایران نشان دادن "تمثال امامان" را مجاز نمیدانند. روزنامه "قانون" اما در گزارشی نوشته: در حالی که تمامی علمای شیعه، فقط و فقط به عصمت پیامبر اسلام، حضرت زهرا، علی و یازده فرزند ایشان معتقدند، یوسفعلی میرشکاک در اظهار نظری عجیب گفته است: "از نظر دین، حضرت عباس (ع) و سایر اهل بیت عصمت و طهارت، معصوم بودهاند." او بدین ترتیب تعداد معصومین را به ۱۵ نفر افزایش داده است.
آرش آصفی بازیگر نقش "بکیر" در فیلم رستاخیز
بهادر زمانی بازیگر نقش ابوالفضل در فیلم رستاخیز
چهره ابوالفضل با بازی كاوه فتوحی در سریال"مختارنامه"
ماجرای حواشی فیلم رستاخیز در ایران بیسابقه نیست و سریالها و فیلمهای متعددی به خاطر این گونه "نگرانیها" زیر تیغ سانسور رفته یا دگرگون شدهاند. پیش از این در سریال "مختارنامه" هم چهره ابوالفضل در نهایت حذف شد.
كاوه فتوحی بازیگر نقش ابوالفضل در سریال "مختارنامه"
ابوالفضل در سریال "مختارنامه"
پیش از این سریال "مختارنامه" نیز با حذف ۱۸ دقیقه از سریال که در آن چهره ابوالفضل قابل مشاهده بود، به نمایش درآمد.
خواستگاری زنی که دیگری از او خواستگاری کرده است حرام است اما به نظر نمیرسد که اگر منتهی به وصلت شود عملی غیرقانونی رخ داده باشد.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی دانا، به نقل از مشرق، ازدواج مایه آرامش جان و روان آدمی است و راه رشد و کمال معنوی آن را هموار می کند؛ چنانچه در روایات فراوانی آمده است: ازدواج کنید تا نیمی از ایمانتان کامل شود، خواب شخص متأهل برتر از عبادت شخص مجرد است، یک نماز متأهل برتر از هفتاد نماز مجرد است.
به عقیده روان شناسان نیز ازدواج، چون موجب عشق ورزیدن است، در ارضای نیاز روانی انسان به محبت و مورد علاقه قرار گرفتن، موءثر است و در نتیجه، تکامل و شکوفایی نیروهای درونی او را به دنبال دارد.
ازدواج به عنوان یک تاسیس حقوقی و قانونی دارای مراحلی است که خواستگاری اولین مقدمه بر این پیمان مهم بهشمار میرود. همه ما در ضمیر خود درک روشنی از خواستگاری داریم . خواستگاری «بیان رسمی تقاضای ازدواج» است و عموماً به لحاظ عرفی، با مراجعه خانواده و آشنایان پسر به خانواده دختر و طرح موضوع فوق محقق میشود.
موانع شرعی و قانونی خواستگاری
خواستگاری از چه شخصی مجاز است و چه زمانی خواستگاری ممنوع است؟ ماده 1034 قانون مدنی پاسخ ما را تا حدود زیادی میدهد: «هر زنی را که خالی از موانع نکاح باشد، میتوان خواستگاری کرد.»
با دقت در این ماده قانونی به این نکته پی میبریم که در بعضی از موارد برای خواستگاری از زنان موانع و محدودیتهایی وجود دارد. بنابراین خواستگاری هنگامی صحیح است که:
اولا، ازدواج با آن زن حرام نباشد. قطعا کسی که ازدواج با او صحیح نیست را نمیتوان خواستگاری کرد. این ممنوعیت دایرهای بزرگتر از محارم سببی و نسبی و رضاعی دارد.
بنابر این قاعده این است: «در صورتی که ازدواج با زنی حرام باشد، خواستگاری از او نیز حرام و ممنوع است.» خواه حرمت دایمی باشد مانند حرمت ازدواج با عمه و خاله یا حرمت موقت مانند حرمت ازدواج با خواهر زن پیش از آنکه نکاح خواهر قبلی منحل شده باشد همچنین است خواستگاری از همسر دیگری ممنوع است.
زنی که در دوره «عده رجعی» به سر میبرد نیز مانند زن شوهردار است و به تصریح یا کنایه (به طور ضمنی) نمیتوان از او خواستگاری کرد زیرا این نوع خواستگاری تجاوز به حق طلاقدهنده است و امکان رجوع را از وی سلب میکند.
عده رجعی بعد از طلاق رجعی از سوی زن رعایت میشود و زنی که در عده رجعی است حکم زن شوهردار را دارد به طوری که شوهر او میتواند رجوع کند. به گزارش حمایت، در میان فقها نظری وجود دارد که خواستگاری از زنی که دوران عده وفات را سپری میکند به صورت غیرصریح و کنایه منعی ندارد، ولی خواستگاری زنی که در عده بائن است فقط به کنایه مجاز است. با وجود این شوهر پیشین زن میتواندبه تصریح نیز از او خواستگاری کند.
ثانیا، کسی که خواستگاری میشود موضوع خواستگاری دیگری نباشد. اما سوال این است که آیا این ممنوعیت جنبه قانونی هم دارد یا تنها یک منع شرعی و اخلاقی است؟ در این خصوص باید گفت خواستگاری زنی که دیگری از او خواستگاری کرده است حرام است اما به نظر نمیرسد که اگر منتهی به وصلت شود عملی غیرقانونی رخ داده باشد.
البته اگر خواستگار از او صرف نظر کند یا اذن خواستگاری دهد قطعا مانعی در این راه نخواهد بود زیرا به گفته پیامبر (ص) این کار ورود در معامله دیگری است و ورود در آن پیش از برهم زدن نامزدی نهی شده است همچنین از آنجا که نهی، ظهور در حرمت دارد، نظر معتبر فقیهان امامیّه حرمت این خواستگاری است. فقیهان عامه نیز در این باره اتفاق نظر دارند. به علاوه اضرار به دیگری و تجاوز به حق خواستگار، از نظر اخلاقی نیز ممنوع است.
یک استاد حوزه علمیه قم با استناد به هفت توصیه اخلاقی حضرت محمد(ص) پیامبر بزرگ اسلام تصریح کرد: اگر این دستورالعمل ها در جامعه به کارگرفته شود می تواند افراد جامعه و به ویژه نوجوانان و جوانان را به تعالی روحی و معنوی و ارزش های اخلاقی بالا هدایت کند.
آیت ا... سید قدرت ا... ناصری اظهار کرد: عمل به این دستورالعمل ها به تقویت ایمان به خدا در جامعه، تحقق عدالت و گسترش اخلاق و عزت نفس منجر می شود. وی تصریح کرد به کارگیری این توصیه ها همچنین به برقراری حق و حقیقت و همچنین زدوده شدن باطل می انجامد. وی گفت: در یک روایت بسیار با ارزش امام باقر(ع) می فرماید، پیامبر عظیم الشان اسلام صلوات الله علیه و آله و سلم فرمودند: من مامور شده ام به هفت امر گرانبها که نخستین آن این است که فقرا را دوست داشته باشم. آیت ا... ناصری تصریح کرد: این دستور العمل می تواند الگوی بسیار خوب و مناسبی برای برنامه ریزان کشور در زمینه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی باشد تا در همه برنامه ریزی ها مصلحت قشرهای ضعیف را در نظر بگیرند. وی افزود: دستورالعمل دوم که پیامبر(ص) فرمود خدا مرا به آن امر فرموده، این است که ذکر لاحول ولاقوه الا بالله العلی العظیم را بسیار بگویم، یعنی با زبان و قلب خود همیشه به خود و دیگران تلقین نمایم که هیچ موثری در عالم جز خدای متعال وجود ندارد، به این معنی که همیشه توکل پیامبر(ص) به خدای متعال در حد اعلای خودش بود. وی ادامه داد: حضرت محمد(ص) در یکی از جنگ ها قدری از سپاهیان خودش فاصله گرفته بود که به ناگهان بارانی سیل آسا باریدن گرفت به طوری که رودخانه بزرگی به سرعت تشکیل شد و بین او و لشکریانش فاصله انداخت، یکی از افراد دشمن که متوجه فاصله گرفتن یکی از مسلمانان از اردوی سپاه اسلام شد به سرعت سوار بر اسب شد اما دید این شخص خود پیامبر اسلام(ص) است. در این لحظه فرد دشمن شمشیرش را بالا گرفت در حالی که پیامبر هم هیچ اسلحه ای در اختیار نداشت.
با صدای بلند خطاب به پیامبر گفت: چه کسی تو را از دست من نجات می دهد، حضرت محمد(ص) با آرامش خاصی که داشت بدون هیچ گونه اضطرابی فرمود ؛ الله، به محض این که پیامبر این کلمه مقدس را بر زبان آورد، به صورت معجزه یا به شکلی دیگر پای اسب به سنگی برخورد کرد، سوار دشمن از اسب بر زمین افتاد و شمشیر از دستش افتاد. پیامبر به سرعت برخاست و شمشیر را در دست گرفت و بالای سر آن فرد ایستاد و فرمود: اکنون چه کسی تو را از دست من نجات می دهد، آن شخص که مشرک بود گفت: کرم و سخاوت شما من را امیدوار کرده است. پیامبر فرمود: بلند شو، او را آزاد کرد و دوباره شمشیرش را هم به او بازگرداند. آن شخص از این کار رسول خدا متعجب شد که چطور شد و پیامبر با چه جراتی دوباره شمشیر را به من داد، اینجا بود که فهمید پیامبر با جایی مرتبط است، او کاری ندارد که شمشیر به دست چه کسی باشد، او می داند که در عالم هیچ موثری جز خدای متعال نیست و این شد که قول داد که دیگر در هیچ جنگی علیه پیامبر شرکت نکند.ناصری گفت: دستورالعمل سومی که امام باقر(ع) فرمود پیامبر به آن امر شده است، به فرموده خود پیامبر این است که به من امر شده که حق را بگویم ولو تلخ باشد یعنی در گفتن حق ملاحظه مصلحت خود و قوم و خویش و طرفداران خود را نکنم،
اگر مطلبی حق است ولو که به ضرر خودم باشد حق را بگویم، محافظه کاری نکنم و مصلحت این و آن را در نظر نگیرم. آیت ا... ناصری خاطرنشان کرد: انسان باید از این دستورالعمل ها استفاده وافر را ببرد چون این دستورالعمل ها می تواند جامعه را از مفاسد و ضدارزش های اخلاقی به ویژه از دروغ گفتن و کتمان حقیقت نجات دهد. وی افزود: چهارمین دستورالعملی که پیامبر فرمود (من به آن امر شده ام) این است که من با اقوام و خویشاوندان خودم ارتباط داشته باشم، هرچند که آنها با من قطع ارتباط بکنند، یعنی الزام در به جا آوردن صله رحم. وی گفت: خویشاوندان پیامبر بیشترین شان در یک برهه زمانی مشرک بودند و حتی آماده شده بودند که او را به قتل برسانند، در جنگ احد دندانش را شکستند و بالاترین ضربه را بر پیامبر وارد آوردند و حضرت حمزه عموی پیامبر را به شهادت رساندند، در همان شرایط عده ای از یاران پیامبر نزد ایشان آمدند و درخواست کردند که اکنون بهترین موقع است که آنها را نفرین کنی. پیامبر در پاسخ یاران خود فرمود: من هرگز برای این کار مبعوث نشده ام، اما دستانش را بالا برد و شروع کرد به دعا کردن که خدایا قوم من نادانند و نمی دانند، آنها را ببخش و هدایت بفرما. استاد حوزه علمیه قم گفت: پنجمین دستورالعملی که پیامبر فرمود من به آن امر شده ام این است که در پیمودن راه حق از سرزنش و ملامت هیچ ملامت کننده ای نترسم.
ناصری اظهار کرد: ششمین دستورالعملی که حضرت محمد(ص) فرمودند به آن دستور داده شده اند، این است که فرمودند: به من دستور داده شده که در امور دنیا و برخورداری از مظاهر دنیا و ثروت و پست و مقام های ظاهری دنیا همیشه به پایین تر از خودم نگاه کنم و به بالاتر از خود نگاه نکنم . وی در تشریح این دستورالعمل افزود: اگر انسان خواست به بالاتر از خود نگاه بکند، مثلا بگوید او خانه ای دارد این چنین و آنچنان، من هم می خواهم مثل او یا بالاتر از او داشته باشم، ماشین او آن گونه است و من می خواهم بالاترش را داشته باشم، این روش معمولا باعث سرخوردگی، شکست و ناکامی و انحرافات زیادی می شود.
این استاد حوزه علمیه ادامه داد: آن چیزی که انسان را در امور دنیا نجات می دهد زهد و قناعت است که در حیطه و محدوده مصرف می تواند به انسان بسیار کمک کند، اما در امر آخرت برعکس، ما باید به بالاتر از خودمان نگاه بکنیم، اگر دیدیم که کسی در امور عبادی، معنوی، در ایمان به خدا و اخلاص از همه جلوتر است او را الگوی خودمان قرار بدهیم تا بتوانیم خودمان را به او برسانیم و پیشرفت بکنیم. آیت ا... ناصری افزود: دستورالعمل هفتم که پیامبر فرمود یه آن مامور شده ام این است که هیچگاه درخواستی از کسی غیر از خدا نداشته باشم. این دستور موجبات عزت نفس را برای انسان فراهم می آورد و دیگر هیچگاه خودش را مقابل دیگران خوار و ذلیل نمی کند. روزنامه آرمان
حضرت خاتم الانبیاء (ص) به اصحاب صفه در زمانی که از تنگدستی خویش شکایت کردند این دعا را تعلیم ایشان فرمود که دائم بخوانند:
دعایی جهت غنی شدن حضرت خاتم الانبیاء (ص) به اصحاب صفه در زمانی که از تنگدستی خویش شکایت کردند این دعا را تعلیم ایشان فرمود که دائم بخوانند، غنی خواهند شد:
دعا به جهت وسعت رزق برای رفع فقر و جلب وسعت و باز شدن در بهشت هر روز صد مرتبه بگوید:
لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ الْمُبینُ
دعا جهت توانگر شدن گویند جهت توانگری چهل شب هر شب این دعا را بخواند مؤثر خواهد بود.
بِسم الله الرّحْمنِ الرّحیم
اَللّهُمَّ یا غَنِیُّ یا حَمیدُ یا رَحیمُ یا وَدُودُ یا مُبْدِءُ یا مُعیدُ اَغْنِنی بِحَلالِکَ عَنْ حَرامِکَ وَ بِفَضْلِکَ عَمَّنْ سِواکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ
دعا جهت ادای دین و قرض هر روز چهل و یک مرتبه یا چهل و یک روز بعد از نماز صبح خوانده شود که فوقالعاده مؤثر و مجرب است.
خدای تعالی روی لطفی که به پدر تو و تو دارد این دستور را به قدری سهل و آسان قرار داد که شما و شیعیان عمل نمایید و اجر و مزد بسیاری برای شما خواهد بود...
محدث فیض در خلاصه الاذکار نقل کرده که از حضرت زهرا (س) روایت شده که شبی حضرت رسول (ص) بر من وارد شد در وقتی که رختخواب خود را پهن کرده و مهیای خوابیدن بودم، فرمود:
ای فاطمه مخواب مگر آنگاه که این چهار عمل را انجام داده باشی:
اولاً یک ختم قرآن بخوان و بخواب و دیگر یک حج و یک حج عمره بجای آور و بخواب، سوم آنکه همه مؤمنین را از خود راضی گردان و چهارم آن که من و همه انبیاء را شفیعان خود قرار دهی.
پیغمبر اکرم (ص) فرمود: دخترم! خدای تعالی روی لطفی که به پدر تو و تو دارد این دستور را به قدری سهل و آسان قرار داد که شما و شیعیان عمل نمایید و اجر و مزد بسیاری برای شما خواهد بود:
هر گاه سوره (قل هو الله احد) را سه مرتبه بخوانی ثواب یک ختم قرآن خواهی برد و هر گاه تسبیحات اربعه را بگویی صواب حج و عمره بردهای و هر گاه طلب مغفرت جهت اموات نمایی همه آنها از تو خشنود میگردند و هر گاه بر من و سایر انبیاء صلوات فرستی همه آنها شفیعان تو خواهند بود،
به این قسم: اَللّهُمَّ صَلَّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدْ اَللّهُمَّ صَلَّ عَلی جَمیعِ الأنْبِیاءِ وَ الْمُرْسَلین
روايت ازحضرت صادق عليه السلام منقول است كه هر كه در دو ماه پياپى هر روز چهارصد مرتبه اين دعا بخواند خدا علم بسيار يا مال بسيار او را كرامت فرمايد
روايت ازحضرت صادق عليه السلام منقول است كه هر كه در دو ماه پياپى هر روز چهارصد مرتبه اين دعا بخواند خدا علم بسيار يا مال بسيار او را كرامت فرمايد اين است دعا:
اَسْتَغْفِرُاللَّهَ الَّذى لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الْحَىُّ
روایت شده که مردی خدمت حضرت امیرالمؤمنین(ع) شکایت کرد از دیر شدن جواب دعایش فرمود چرا نمیخوانی دعای سریعالاجابه را پرسید...
روایت شده که مردی خدمت حضرت امیرالمؤمنین(ع) شکایت کرد از دیر شدن جواب دعایش فرمود چرا نمیخوانی دعای سریعالاجابه را پرسید که آن کدام دعا است فرمود بگو:
جادو همیشه از قدیم بوده و چنان نیست که به چیزی ضرر زند. جز به اجازه من، پس هر کس دوست دارد از اهل عافیت از جادو باشد به او ضرر نزند باید بخواند:
یا محمد! به راستی که جادو همیشه از قدیم بوده و چنان نیست که به چیزی ضرر زند. جز به اجازه من، پس هر کس دوست دارد از اهل عافیت از جادو باشد به او ضرر نزند باید بخواند:
«اللهم رب موسی و خاصه بکلامه و هازم من کاده بسحره بعصاه و معیدها بهذا العود ثعبانا و ملقفها افک اهل الافک و مفسد عمل الساحرین و مبطل کید اهل الفساد من کادنی بسحرا و بضر عامدا او غیر عامد اعلمه او لا اعلمه و اخافه او لا اخافه فاقطع من اسباب السموات عمله حتی ترجعه عنی غیر نافذو لا ضارلی و لا شامت بی انی ادرء بعظمتک فی نحور الاعداء فکن لی منهم مدافعا احسن مدافعه و اتمها یا کریم»
پس زمانی که او اینها را بگوید، او رانه سحر جادوگر جنی و نه انسی، هرگز زیان نزند.
آیا داستان مردی را که در حمام زنانه کار می کرد را شنیده اید؟
مردی که سالیان سال همه را فریب داده بود نصوح نام داشت.
نصوح مردى بود شبیه زنها ،صدایش نازک بود صورتش مو نداشت و اندامی زنانه داشت او مردی شهوتران بود با سواستفاده از وضع ظاهرش در حمام زنانه کار مى کرد و کسى از وضع او خبر نداشت او از این راه هم امرارمعاش می کرد هم ارضای شهوت.
گرچه چندین بار به حکم وجدان توبه کرده بود اما هر بار توبه اش را می شکست.
او دلاک و کیسه کش حمام زنانه بود. آوازه تمیزکارى و زرنگى او به گوش همه رسیده و زنان و دختران و رجال دولت و اعیان و اشراف دوست داشتند که وى آنها را دلاکى کند و از او قبلاً وقت مى گرفتند تا روزى در کاخ شاه صحبت از او به میان آمد. دختر شاه به حمام رفت و مشغول استحمام شد.
از قضا گوهر گرانبهاى دختر پادشاه در آن حمام مفقود گشت ، از این حادثه دختر پادشاه در غضب شد و دستور داد که همه کارگران را تفتیش کنند تا شاید آن گوهر ارزنده پیدا شود.
کارگران را یکى بعد از دیگرى گشتند تا اینکه نوبت به نصوح رسید او از ترس رسوایى ، حاضر نـشد که وى را تفتیش کنند، لذا به هر طرفى که مى رفتند تا دستگیرش کنند، او به طرف دیگر فرار مى کرد و این عمل او سوء ظن دزدى را در مورد او تقویت مى کرد و لذا مأمورین براى دستگیرى او بیشتر سعى مى کردند. نصوح هم تنها راه نجات را در این دید که خود را در میان خزینه حمام پنهان کند، ناچار به داخل خزینه رفته و همین که دید مأمورین براى گرفتن او به خزینه آمدند و دیگر کارش از کار گذشته و الان است که رسوا شود به خداى تعالى متوجه شد و از روى اخلاص توبه کرد در حالی که بدنش مثل بید میلرزید با تمام وجود و با دلی شکسته گفت: خداوندا گرچه بارها توبهام بشکستم، اما تو را به مقام ستاری ات این بار نیز فعل قبیحم بپوشان تا زین پس گرد هیچ گناهی نگردم و از خدا خواست که از این غم و رسوایى نجاتش دهد.
نصوح از ته دل توبه واقعی نمود ناگهان از بیرون حمام آوازى بلند شد که دست از این بیچاره بردارید که گوهر پیدا شد. پس از او دست برداشتند و نصوح خسته و نالان شکر خدا به جا آورده و از خدمت دختر شاه مرخص شد و به خانه خود رفت.
او عنایت پرودگار را مشاهده کرد. این بود که بر توبه اش ثابت قدم ماند و فوراً از آن کار کناره گرفت.
چند روزی از غیبت او در حمام سپری نشده بود که دختر شاه او را به کار در حمام زنانه دعوت کرد، ولی نصوح جواب داد که دستم علیل شده و قادر به دلاکی و مشت و مال نیستم، و دیگر هم نرفت. هر مقدار مالى که از راه گناه کسب کرده بود در راه خدا به فقرا داد و چون زنان شهر از او دست بردار نبودند، دیگر نمى توانست در آن شهر بماند و از طرفى نمى توانست راز خودش را به کسى اظهار کند، ناچار از شهر خارج و در کوهى که در چند فرسنگی آن شهر بود، سکونت اختیار نمود و به عبادت خدا مشغول گردید.
شبی در خواب دید که کسی به او می گوید:"ای نصوح! تو چگونه توبه کرده اى و حال آنکه گوشت و پوست تو از فعل حرام روئیده شده است؟ تو باید چنان توبه کنى که گوشتهاى حرام از بدنت بریزد.» همین که از خواب بیدار شد با خودش قرار گذاشت که سنگ هاى سنگین حمل کند تا گوشت هاى حرام تنش را آب کند.
نصوح این برنامه را مرتب عمل مى کرد تا در یکى از روزها همانطورى که مشغول به کار بود، چشمش به میشى افتاد که در آن کوه چرا می کرد. از این امر به فکر فرو رفت که این میش از کجا آمده و از کیست؟
عاقبت با خود اندیشید که این میش قطعاً از شبانى فرار کرده و به اینجا آمده است، بایستى من از آن نگهدارى کنم تا صاحبش پیدا شود . لذا آن میش را گرفت و نگهدارى نمود خلاصه میش زاد ولد کرد و نصوح از شیر آن بهره مند مى شد تا سرانجام کاروانى که راه را گم کرده بود و مردمش از تشنگى مشرف به هلاکت بودند عبورشان به آنجا افتاد، همین که نصوح را دیدند از او آب خواستند و او به جاى آب به آنها شیر مى داد به طورى که همگى سیر شده و راه شهر را از او پرسیدند.
وى راهى نزدیک را به آنها نشان داده و آنها موقع حرکت هر کدام به نصوح احسانى کردند و او در آنجا قلعه اى بنا کرده و چاه آبى حفر نمود و کم کم در آنجا منازلى ساخته و شهرکى بنا نمود و مردم از هر جا به آنجا آمده و در آن محل سکونت اختیار کردند، همگى به چشم بزرگى به او مى نگریستند.
رفته رفته، آوازه خوبى و حسن تدبیر او به گوش پادشاه آن عصر رسید که پدر آن دختر بود. از شنیدن این خبر مشتاق دیدار او شده، دستور داد تا وى را از طرف او به دربار دعوت کنند. همین که دعوت شاه به نصوح رسید، نپذیرفت و گفت: من کارى و نیازى به دربار شاه ندارم و از رفتن نزد سلطان عذر خواست.
مامورین چون این سخن را به شاه رساندند شاه بسیار تعجب کرد و اظهار داشت حال که او نزد ما نمی آید ما مى رویم او را ببینیم.پس با درباریانش به سوى نصوح حرکت کرد، همین که به آن محل رسید به عزرائیل امر شد که جان پادشاه را بگیرد، پس پادشاه در آنجا سکته کرد و نصوح چون خبردار شد که شاه براى ملاقات و دیدار او آمده بود، در مراسم تشییع او شرکت و آنجا ماند تا او را به خاک سپردند و چون پادشاه پسرى نداشت، ارکان دولت مصلحت دیدند که نصوح را به تخت سلطنت بنشانند. چنان کردند و نصوح چون به پادشاهى رسید، بساط عدالت را در تمام قلمرو مملکتش گسترانیده و بعد با همان دختر پادشاه که ذکرش رفت، ازدواج کرد و چون شب زفاف و عروسى رسید، در بارگاهش نشسته بود که ناگهان شخصى بر او وارد شد و گفت چند سال قبل، میش من گم شده بود و اکنون آن را نزد تو یافته ام، مالم را به من برگردان.
نصوح گفت : درست است و دستور داد تا میش را به او بدهند، گفت چون میش مرا نگهبانى کرده اى هرچه از منافع آن استفاده کرده اى، بر تو حلال ولى باید آنچه مانده با من نصف کنى.
گفت: درست است و دستور داد تا تمام اموال منقول و غیر منقول را با او نصف کنند.آن شخص گفت: بدان اى نصوح، نه من شبانم و نه آن میش است بلکه ما دو فرشته براى آزمایش تو آمده ایم. تمام این ملک و نعمت اجر توبه راستین و صادقانه ات بود که بر تو حلال و گوارا باد، و از نظر غایب شدند...
***********
یا ایّها الَّذینَ آمَنوا تُوبُوا اِلَى اللهِ تَوبَةً نَصُوحاً؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید توبه حقیقى و خالص کنید.
قُل یا عِبادِىَ الَّذینَ اسرفُوا على اَنفُسهِم لا تَقْنطوا مِن رَحمَة الله إنّ الله یَغفرُ الذُّنوبَ جَمیعاً إنَّه هو الغَفورُ الرّحیم؛ بگو اى بندگان من که بر خود اسراف و ستم کردهاید، از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را مىآمرزد و او بسیار بخشنده و مهربان است.
در مورد محل دفن حضرت یوسف(ع) شیخ طبرسی(ره) درتفسیر خود نقل كرده: چون حضرت یوسف ازدنیا رفت...
در مورد محل دفن حضرت یوسف(ع) شیخ طبرسی(ره) درتفسیر خود نقل كرده: چون حضرت یوسف ازدنیا رفت، او را درتابوتی ازسنگ مرمر نهاده و میان رود نیل دفن كردند و علتش این بود كه چون آن حضرت ازدنیا رفت، مردم مصر به نزاع برخاسته و هر دسته ای می خواستند تا جنازه آن حضرت را در محله خود دفن كنند و از بركت آن پیكر مطهر بهره مند گردند و سرانجام مصلحت دیدند جنازه را در رود نیل دفن كنند تا آب نیل ازروی آن بگذرد و به همه شهر برسد تا مردم در این بهره یكسان باشند و بركت آن جنازه بطور مساوی به همه مردم برسد، و این قبر تا زمان حضرت موسی(ع) هم چنان در رود نیل بود تا وقتی كه آن حضرت بیامد و او را از نیل بیرون آورد و به فلسطین برد.
مسعودی می گوید: «سبب این كه حضرت موسی(ع) جنازۀ حضرت یوسف(ع) را از مصرمنتقل كرد، آن بود كه باران بربنی اسرائیل نبارید. پس خدای متعال به حضرت موسی(ع) وحی فرمود كه جنازۀ یوسف(ع) را بیرون بیاور.
آیا می دانید قبر حضرت یوسف کجاست؟
حضرت موسی از محل دفن حضرت یوسف پرسید،و كسی ازجای آن مطلع نبود،تا اینكه پیرزنی نابینا وزمین گیر از بنی اسرائیل را آوردند، و او گفت:من جای دفن یوسف را می دانم، ولی سه حاجت دارم كه باید ازخدا بخواهی آنها را برآورد تا آنجا را به تو نشان دهم:یكی آن كه ازاین بیماری نجات یافته وبتوانم راه بروم؛ دیگرآنكه بینا شده وجوانی ام بازگردد؛ سوم اینكه خداوند جایم را دربهشت پیش تو قرار دهد.
خداوند به حضرت موسی وحی فرمود: سخنش را بپذیر كه ما حاجتهای او را برآوردیم.پیر زن محل دفن حضرت یوسف را نشان داد وحضرت موسی جنازه را بیرون آورد وبه فلسطین منتقل ساخت.