تبادل لینک
هوشمند برای
تبادل لینک
ابتدا ما را با
عنوان
نیازمندی های
پزشکی- ورزشی-
علمی ... و
آدرس injast.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
قابل حرکت با هر نوع سوختی مانند الکل -نفت - تینر - شمع و ....
اختلاف قیمت این قایق با سایت های دیگر به دلیل اصلی و درجه 1 بودن می باشد
قیمت قایق : 15000 تومان
قایق بخار:وسیله ای کاملا جذاب و کاربردی-یاداوری خاطرات کودکی این قایق وسیله بازی محبوب دهه 60و70بود.برای پسران دختران بازیگوش
خاطرات بسیار زیبای رقم زد است.
یادش بخیر زمانی قایق کاغذی را درست می کردیم به مدت 5 الی10 دقیق روی سطح اب می ذاشتیم و سطح اب را تکان می دادیم تا موج ایجاد شود
و قایق ها حرکت کند.بعد از5دقیقه کل قایق پر از اب می شد و دیگر نمی توانستیم از این قایق استفاده کنیم.
حالا محصولی رو پیشنهاد می کنم که هم بتونیم خاطرات کودکی خودمان را زنده کنیم و هم قایقی برای همیشه داشته باشیم.
قایق بخار که از جنس فلز سبک بوده می تواند با هرنوع سوختی کار کند فقط کافی است تا مخزن سوخت ان را پر کنید و قایقی رو برسطح اب قرارداده و قایق شروع به حرکت کند.
اختلاف قیمت این قایق با سایت های دیگر به دلیل اصلی و درجه 1 بودن می باشد
قیمت قایق : 15000 تومان
این محصول چگونه کار می کند؟
وقتی اب داخل لوله بخ جوش می اید بخار منبسط می شود و اب داخل لوله را به عقب می راند عکس العمل ان قایق را به جلو هل می دهد.
وقتی بخار اب منبسط می شود به بخشی از لوله برای پر شدن است می رسد.این قسمت لوله خنک است و در نتیجه بخار سرد شده و به اب تبدیل می شود در نیجه منقبض شده و به عقب باز می کردد و این باعث بوجود امدن خلا شده و اب بیشتری را به داخل لوله می کشد.
اختلاف قیمت این قایق با سایت های دیگر به دلیل اصلی و درجه 1 بودن می باشد
قیمت قایق : 15000 تومان
طریق راه اندازی قایق:
1.لوله پشت قایق را پر از اب می کنید.
2.مخزن قاشقی را از سوخت که می تواند(ژله یا نفت)باشد پر کنید.
3.سوخت را با شعله روشن کنید.
4.مخزن قاشقی سوخت را داخل قایق و زیر لوله اب قرار دهید.
5.قایق را داخل اب قرار دهید بعد از5ثانیه قایق شروع به حرکت می کند.
قابل استفاده جهت تزئین تخم مرغ و پخت آن در شکل های مختلف
تزئین سفره صبحانه بسیار زیبا ، با تخم مرغ در طرح های مختلف با استفاده از ماهیتابه طرح دار کوچکند
اگر فرزندان شما برای خوردن غذا اشتیاق و میلی ندارد
نگران کم خوردن یا نخوردن غذای کودکانتان نباشید
خـريد پستي >> قيمت فقـط : 17500 تـومان
در طرح های مختلف و بسیار زیبا
تشویق کننده فرزندان شما به خوردن غذای بهتر
قابل استفاده جهت تزئین تخم مرغ و پخت آن در شکل های مختلف
تزئین سفره صبحانه بسیار زیبا ، با تخم مرغ در طرح های مختلف با استفاده از ماهیتابه طرح دار کوچک
یک تزئین بسیار زیبا در رستوران و غذا خوری خود داشته باشید
خـريد پستي >> قيمت فقـط : 17500 تـومان
تشویق فرزندان شما با طرح مورد علاقه
فقط کافیست تخم مرغ را درون ماهی تابه بشکنید و منتظر باشید تا مانند قالبی زیبا تخم مرغ شما پخته شود .
خـريد پستي >> قيمت فقـط : 17500 تـومان
جنس ماهیتابه دارای کیفیت بسیار بالایی بوده و دارای پوشش تفلون میباشد و از چسبیدن تخم مرغ به کف آن جلوگیری میکنید .شما با استفاده از این ماهیتابه بعد از پخت تخم مرغ به راحتی آن را به درون بشقاب خود منتقل کرده و سفره ای زیبا و رنگین داشته باشید .
خـريد پستي >> قيمت فقـط : 17500 تـومان
از این ماهیتابه میتوانید حتی در ارائه صبحانه در رستوران جهت ارائه زیباتر غذا استفاده نمایید
پرتال آکاایران سایت کودک و بارداری بخش بخش کودک قسمت بیماری های کودک- تب کودک چه موقع اورژانسی می شود؟
محققان به این نتیجه رسیده اند بدن انسان از تب به عنوان یک سپر دفاعی استفاده می کند و افزایش درجه حرارت بدن، برخی میکروب ها و ویروس ها را از بین می برد و تب یکی از نشانه های خوب بالینی برای آگاهی والدین و پزشک از وجود بیماری های عفونی است.
تب کودک چه موقع اورژانسی می شود؟
بیماری های کودک-تب کودک چه موقع اورژانسی می شود؟
بیشتر مادران با این صحنه مواجه شده اند: نیمه های شب فرزندتان با درد و ناله پیش شما آمده و شما هم با لمس پیشانی او متوجه تب و داغی سرش شده اید. این لحظات معمولا برای مادران کم تجربه سخت است، چون نمی دانند چه باید بکنند. تب کودک برای آنها کابوس است و به محض اینکه تب سنج یک درجه تب را نشان می دهد، شب را تا صبح بالای سر کودک بیدار می نشینند و مرتب تبش را اندازه می گیرند تا دچار تشنج نشود.
اما درست در همین مواقع است که باید خونسردی خودتان را حفظ کنید. بسیاری از والدین تب را خطرناک می دانند، اما متخصصان معتقدند در خیلی از موارد تب مشکل حادی نیست.
دکتر اکبر کوشانفر، متخصص اطفال و استاد دانشگاه علوم پزشکی دانشگاه شهید بهشتی درباره تب نوزادان و کودکان بیشتر توضیح می دهد.
تب چیست؟
برای درک درست اینکه تب چیست، ابتدا باید سراغ هیپوتالاموس که غده ای در مغز است برویم. این غده که در وسط پایه مغز واقع شده مثل یک ترموستات عمل می کند. این ارگان با درک میزان دمای مناسب برای بدن پیامی را به سیستم های عصبی ارسال و آنها را برای رسیدن به دمای مطلوب آماده می کند.
دمای طبیعی بدن 37 درجه سانتی گراد است، البته در برخی افراد اندکی درجه حرارت بدن بالاتر یا پایین تر است. همچنین دمای بدن در طول شبانه روز متغیر است؛ در صبح اندکی پایین تر و در عصر اندکی بالاتر می رود.
وقتی ویروسی وارد بدن و خون کودک شود، موجب تغییراتی در خون و گلبول های سفید و درجه حرارت بالا برای دفاع می شود.
هیپوتالاموس با درک این موضوع به سیستم عصبی دستور می دهد درجه حرارت بدن بالا برود و دمای بدن ممکن است به 38 تا 40 درجه برسد.
برای اندازه گیری تب بچه ها به هیچ وجه دماسنج را در دهان یا مقعد قرار ندهید، چراکه خطرناک است و ممکن است شکسته شود
تب عفونی، استامینوفن نمی خواهد
گاهی اوقات در کودکان کمتر از 4 سال به علت عفونت گوش و در کودکان بالای 4 سال به علت سینوبرونشیت علائم بالینی تب و سرفه طول می کشد.
بیشتر محققان و پزشکان معتقدند تب برای کودکان مشکل جدی تلقی نمی شود. ثابت شده تب یک عامل دفاعی بدن بوده و دوره بیماری را کوتاه تر می کند و پایین آوردن تب دوره بهبود بیماری را در کودکان به شدت کند می کند.
بدن برای افزایش درجه حرارت خون مجبور است به سوخت و ساز بیفزاید و افزایش متابولیسم بدن باعث دفع بسیاری از سموم نهفته در بافت ها می شود.
در این صورت توصیه می شود در مورد تب ناشی از بیماری های عفونی و تب واکسیناسیون، استامینوفن تجویز نشود که دفاع بدن در مقابل میکروب ها کمتر نشود.
چقدر استامینوفن؟
استامینوفن به عنوان مسکن و تب بر مصرف زیادی دارد و در موارد لزوم باید مصرف شود، چون مسمومیت های دارویی با استامینوفن اتفاق می افتد. استامینوفن عمدتا به وسیله کبد متابولیزه می شود.
علائم مسمومیت خفیف مانند تهوع، رنگ پریدگی و خستگی است که به وسیله دفع استامینوفن غیر سمی از راه ادرار علائم بهبود می یابد.
تب کودک چه موقع اورژانسی می شود؟
شربت ایبوپروفن نیز داروی مناسب مسکن و تب بر برای کودکانی است که تب و درد عفونت گوش دارند.
اگر تب 30 تا 45 دقیقه بعد از مصرف دارو ادامه یافت، برای اطمینان از کافی بودن دارو، دوز دارو و پیمانه ای را که با آن دارو را به کودک داده اید، کنترل کنید.
در صورتی که میزان داروی داده شده کافی باشد، ممکن است بدن کودک به دارو جواب نداده باشد. اگر استامینوفن طی یک ساعت تب را پایین نیاورد، برای استفاده از داروی دیگر با پزشک مشورت کنید.
اندازه گیری تب و پایین آوردن آن
استفاده از درجه های اندازه گیری تب، وسیله مناسبی برای اندازه گیری دمای بدن است. برای بچه ها به هیچ وجه دماسنج را در دهان یا مقعد قرار ندهید، چراکه خطرناک است و ممکن است شکسته شود.
دماسنج را زیر بغل کودک قرار دهید و هر دمایی را که مشاهده کردید، یک درجه به آن اضافه کنید، یعنی اگر دماسنج تب کودک شما را 38 نشان داد، در حقیقت او 39 درجه تب دارد.
پاشویه یکی از روش های سنتی برای کاهش تب است که هنوز هم به خانواده ها توصیه می شود. والدین می توانند دستمالی را با آب شیر خیس کنند و روی سر و بدن بچه قرار دهند.
حمام کردن روش مناسبی برای کاهش تب نیست، چراکه بچه بیمار است و توان بالایی ندارد و حفظ و کنترل او در این حالت کار سختی است و ممکن است زمین بخورد.
تب بالای 38 درجه در کودکان زیر سه ماه، تب بالای 38.2 در کودکان سه تا شش ماه و تب بالای 38.8 در کودکان بالای شش ماه نیاز فوری به درمان پزشکی دارد
تب فایده هم دارد!
محققان به این نتیجه رسیده اند بدن انسان از تب به عنوان یک سپر دفاعی استفاده می کند و افزایش درجه حرارت بدن، برخی میکروب ها و ویروس ها را از بین می برد و تب یکی از نشانه های خوب بالینی برای آگاهی والدین و پزشک از وجود بیماری های عفونی است و بدون وجود تب پیش بینی عفونت در بدن بسیار سخت و پیچیده خواهد بود.
گاهی اوقات به دنبال تب، لرز ایجاد می شود و با وجود تب و پوشاندن کودک با پتو، او احساس سرما و لرز می کند.
چه زمان به پزشک مراجعه کنید
در برخی موارد در صورت بروز تب باید هرچه سریع تر به پزشک مراجعه کنید. مهم ترین موارد عبارت است از:
تب بالای 38 درجه در کودکان زیر سه ماه، تب بالای 38.2 در کودکان سه تا شش ماه، تب بالای 38.8 در کودکان بالای شش ماه.
اگر تب با علائمی مانند تهوع و استفراغ، خشکی دهان، بی قراری شدید، رنگ پریدگی، سردرد شدید، ورم مفاصل، سفتی گردن، درد شدید شکم، برجسته شدن قسمت های نرم سر، کاهش سطح هوشیاری و مشکلات تنفسی همراه باشد، باید هرچه زودتر به پزشک مراجعه کرد.
رابطه تب و آسیب مغز
واقعیت این است که تب آسیبی به مغز وارد نمی کند. در فردی با عملکرد طبیعی مغز، تب یک واکنش طبیعی به عفونت است.
همان طور که گفته شد هر مغز سالم، یک ترموستات داخلی برای پیشگیری از بالا رفتن دمای بدن و آسیب به مغز دارد.
آسیب مغز تنها زمانی اتفاق می افتد که تب بیش از حد و شوک گرمایی ایجاد شود.
تب بیش از حد زمانی بروز می کند که مغز توان تنظیم حرارت بدن را نداشته باشد یا فرد نتواند خود را خنک کند. اما تب در اثر بیماری یک فرایند طبیعی است و به هیچ کدام از ارگان های بدن آسیب نمی زند.
به توانایی افراد در شناخت و کنترل احساسات شخصی خود و دیگران و همچنین استفاده از این توانایی برای تصمیم گیری بهتر، تفکر خلاقانه، انگیزه بخشیدن به خود و دیگران، لذت بردن از سلامتی و روابط بهتر و زندگی شادتر، «هوش هیجانی» می گویند. تحقیقات نشان می دهد که هوش هیجانی، بهترین پیشگوی دست آوردهای آینده کودک است. همچنین بسیاری از مردم بر این باورند که هوش هیجانی، بیشتر از ضریب هوشی و مهارت های فنی، به موفقیت کودکان کمک می کند اما اقداماتی که شما به عنوان والدین برای ارتقای هوش هیجانی می توانید انجام دهید عبارتند از:
1- آرام باشید اضطراب خودتان را کاهش دهید. «هری استاک سالیوان»، نظریه ای مبنی بر به ارث بردن اضطراب از والدین را ارائه کرده است. تحقیقات نشان می دهد که تماس لمسی والدین، صدا و حتی حرکات آنها می توان اضطراب نوزاد را کاهش یا افزایش دهد.
2- توانایی حل مسئله را یادش بدهید به کودکتان بیاموزید که چگونه مشکلات را حل کند. گاهی وقت ها، زمانی که کودکان احساس کنند درک می شوند، راحت تر می توانند مشکلاتشان را قبول و حل کنند؛ البته زمان هایی هست که آنها برای این کار، به کمک والدین خود نیز نیاز دارند. بهترین کار این است که صبر کنید تا آنها، خودشان برای حل مشکلات، سراغتان بیایند و کمک بخواهند.
3- آرامش را به کودک بیاموزید به او یاد بدهید که چگونه خودش را تسکین دهد و آرام کند. کودک، معنای آرامش بخشیدن را از والدین می آموزد ویاد می گیرد که چگونه نیازهای خود را کنترل کند و در زندگی، چگونه خود را در برابر مشکلات، آرام نگه دارد.
4- تایید کنید احساسات فرزندتان را بپذیرید و آن را تایید کنید. به او بگویید که نمی تواند احساساتش را انتخاب کند اما باید یاد بگیرد که با آن احساسات، چه کند و چگونه آنها را بروز دهد.
5- همدردی کنید با او همدردی کنید. زمانی که برای احساس ناراحتی یا عصبانیت فرزند خود، نمی توانید کاری انجام دهید، بهترین کار، همدردی با اوست. انسان ها، وقتی بدانند کسی هست که آنها را درک کند، راحت تر، با مشکلات احساسی خود، کنار می آیند.
همدردی کردن، به کودک کمک می کند که متوجه شود زندگی، احساسی خطرناک یا شرم آور نیست و همه،در زندگی شان، با احساسات متفاوت، درگیرند؛ همچنین او، همدردی با دیگران را یاد می گیرد. شما می توانید از این جمله ها هم کمک بگیرید: «می دانم که سخت است دست از بازی بکشی و بیایی با هم شام بخوریم اما حالا زمان شام خوردن است.»
6- تحقیر نکنید به او اجازه دهید احساساتش را بیان کند. به جای نادیده گرفتن یا تحقیر کردن احساسات فرزندتان، به او اجازه دهید آنها را بیان کند؛ برای مثال، به او نگویید زخمی به این کوچکی که درد ندارد. با او، طوری رفتار کنید که بتواند احساساتش را برایتان بازگو کند.
نادیده گرفتن خشم و ناراحتی او، سبب نمی شود دردهایش را فراموش کند، بلکه باعث می شود احساساتش را درون خود بریزد. این احساسات، نابود نمی شوند و دنبال راهی برای بروز می گردند و ممکن است خود را به صورت کابوس نشان دهند.
7- خوب گوش کنید به احساسات و هیجانات کودکتان، گوش دهید. گاهی وقت ها، کودکان نیاز دارند احساساتتان را برایتان بازگو کنند و شما، آنها را بشنوید. این کار، به آنها کمک می کند تا با احساس خود کنار آیند و آن را رها کنند. می توانید از جمله هایی مانند «اگر ناراحت باشی، همه ناراحت می شوند. من کنارت هستم. می توانی با من صحبت کنی» یا «می دانم آنقدر ناراحت و عصبانی هستی که می خواهی فریاد بزنی و گریه کنی. من هم گاهی وقت ها، ایطنوری می شوم» استفاده کنید.
8- در آغوشش بگیرید فرزند خود را در آغوش بگیرید و به صدای گریه او، واکنش نشان دهید. هوش هیجانی یا ارتباط های اولیه او با دیگران و اعتمادش به اطرافیان، شروع به رشد می کند.
9- بازی «شاید...» را جدی بگیرید بازی «شاید...» یکی دیگر از بازی هایی است که به کودک کمک می کند احساسات گوناگون را درک کند. وقتی که در خیابان هستید و کسی را غمگین می بینید، این بازی را شروع کنید. اجازه دهید هر کس، دلیل ناراحتی او را حدس بزند: «شاید او دیر به محل کار خود رسیده است»، «شاید با کسی، بحث کرده است» و ...
10- الگو باشید بهترین الگو برای آنها باشید. کودکان، چیزهایی را که می بینند، انجام می دهند؛ بنابراین الگویی کامل برای او باشید. آیا شما، وقتی عصبانی هستید، کسی را کتک می زنید؟ آیا می توانید هنگام جر و بحث، آرامش خود را حفظ کنید؟ آیا با دیگران، احساس همدردی می کنید؟ همه این کارها را نیز او، از شما می آموزد.
11- درباره اتفاقات دردناک سکوت نکنید حرف زدن در مورد اتفاقات دردناک را به او یاد دهید. این کار، به کودک کمک می کند در زمان هایی که با اتفاقات دردناک مواجه می شود، احساسات خود را بیان کرد.
12- از احساسات حرف بزنید زمانی برای سرگرمی و شناخت احساسات، در نظر بگیرید. یادتان باشد که کتاب ها و فیلم ها، فقط برای سرگرمی نیستند. هنگامی که با کودکتان، کتابی را می خوانید یا فیلمی را تماشا می کنید، از او، در مورد اتفاقاتی که در کتاب رخ داده و شخصیت ها، بپرسید و درباره چیستی و چرایی این احساسات با او گفتگو کنید.
13- موقعیت سازی کنید از او بپرسید «تو، چه کار می کردی اگر...؟» شما می توانید هنگامی که در ماشین و پشت ترافیک هستید یا هنگام صرف شام دور میز، این بازی را با کودکان انجام دهید. سوال های مختلف، به او کمک می کنند تا در مورد راه های مختلف واکنش نشان دهد و در موقعیت های مختلف، فکر کند. برای مثال، از او بپرسید: «اگر من، تو را به خاطر کاری که نکردی، سرزنش کنم، چه کار می کنی؟»
وقتی کودکتان روی اعصاب شما راه می رود چه واکنشی باید نشان دهید؟مادری تعریف می کرد: «اِلا، دختربچه سه ساله ام یک شب که به رختخواب رفت، به من زل زد و از ته دل اعلام کرد: "من یه مامان جدید میخوام."هنوز چهار سال نشده است که به حرفه مادری اشتغال دارم و اکنون از این حرفه کنار گذاشته شده ام. بدتر از همه، الا دائماً و هر وقت که در فروشگاه برایش چیزی نمی خرم، این جمله اش را تکرار می کند. بعضی روزها نمی توانستم جوابش را ندهم و نگویم: «خوب من هم بچه جدیدی می خواهم!»اینکه بچه از لحاظ گفتاری مهارت راه رفتن روی اعصابتان را به دست می آورد، جزو رشد زبانی و رفتاری او محسوب می شود. باید به او یاد بدهید که مؤدب باشد و اجازه بیان منظورش را به او بدهید. نباید به او حرف هایی همچون "تو سه ساله ت است" بزنید. باید بدانید که در جواب حرف هایی مثل حرف های زیر، پاسخ مناسب پیدا کنید و گاهی اصلاً جواب ندهید:6 حرف کودکان که ما را آزار می دهد
1. "ماله منه!" سارا از ایالت آیووا می گوید: «پسر سه ساله ام، ادیسون، هرچه برادر 18 ماهه اش، وستون، دارد می خواهد، حتی اگر چیزی باشد که در جعبه اسباب بازی ها خاک گرفته باشد. چیزی که همیشه مرا عصبانی و دیوانه می کند، این است که این چیز همیشه اسباب بازی کوچکی مانند دندانگیر است. به او می گویم: "خب حالا می خواهی چه کار کنی؟ فقط می خواستی آن را از برادرت بگیری؟" حالا که وستون کمی راه افتاده و چند کلمه حرف می زند، در خانه راه می افتد و می گوید: "ماله منه، ماله منه..." من هم به ادیسون جواب می دهم که "خوب پس دیگر نمی توانی روی مبل پیش من بنشینی".» روش بهتر: با آنکه جواب بچه را دادن و او را مغلوب کردن بسیار وسوسه انگیز است، ولی نشان دادن اشتباهشان به آنها موجب سردرگمی و گیجی آنها می شود. آقای ری لوی که یک فرزند دارد می گوید: «نادیده گرفتن رفتار او بهترین گزینه است، ولی من خودم به عنوان یک روانشناس بالینی نمی توانم این کار را بکنم. باید چیزی بگویم که از آن مطمئن باشم. باید جمله ای کوتاه به او بگویید که دیگر حرفی نداشته باشد. مثلاً بگویید متأسفم. نمی شود. بدین ترتیب چیز غلطی نگفته اید.» 2. "عادلانه نیست." خانمی از می سی سی پی که سعی داشت نگذارد پسر 4 ساله اش یک قسمت دیگر از سریال مورد علاقه اش را ببیند، همیشه وقت خواب با پسرش این مسئله را داشت که پسرش، ویلیام، می گفت: "این عادلانه نیست". بعد دست به سینه می گذاشت و در هال قدم می زد و دوباره می آمد و می گفت: "مامان، این عادلانه نیست". مادرش هم در جواب می گفت: "ببین پسرجان، یا همین الان تلویزیون را خاموش می کنی یا تا یک هفته اجازه نداری تلویزیون تماشا کنی". روش بهتر: شب هایی که این خانم کمی صبورتر است از مثال ملموس تری برای بچه استفاده می کند و توضیح می دهد که چرا همیشه همه چیز به خواسته او نخواهد بود. او به پسرش می گوید: "بابا دوست ندارد همیشه در مدرسه باشد، ولی الان مجبور است". ترجمه این جمله اینست: "حتی بزرگترها هم هر آنچه می خواهند بدست نمی آورند". این روش معمولاً جواب می دهد. 3. "تو رئیس من نیستی." الئونور پیترسن سه ساله از سنت لوئیس می خواهد همه کارها را خودش انجام دهد. وقتی مادرش عجله دارد و او را سوار ماشین می کند و کمربندش را می بندد، الئونور می گوید: «تو رئیس من نیستی.» ایمی، مادرش، زبانش را گاز می گیرد که جواب ندهد: «مطمئنی؟» روش بهتر: به عنوان مادر نباید درگیر کلمات شوید، بلکه باید احساسات پشت این حرف را درک کنید. باید از خودتان بپرسید: "چرا فرزندم این حرف را می زند؟ چه می خواهد بگوید؟ چطور می توانم کمکش کنم که حرفش را درست تر بیان کند؟" او فهمید که دخترش دوست دارد انتخاب داشته باشد. بنابراین به او یاد داد که بجای جمله قبلی بگوید: "دوست دارم انتخاب داشته باشم". 4. "همین الان میخوامش!" خانمی تعریف می کرد: «وقتی داشتم شام درست می کردم، دخترم آمد و بیسکویت خواست. وقتی گفتم که برای دسر برایش بیسکویت می آورم، شروع به گریه زاری کرد و گفت: "من الان بیسکویت میخوام!" هیچکدام از تلاش هایم برای قانع کردن او موفق نبود. او دائماً اصرار می کرد. برای آنکه "الان میخوام" هایش پایان یابد، تسلیم شدم و به او بیسکویت دادم». روش بهتر: آقای پل کولمن، پدر سه فرزند می گوید: «من معمولاً روی حرفم می ایستم و معتقدم که وقتی یک بار تسلیم گریه و زاری و نق های بچه شوید، چندین سال نوری عقب می مانید. اگر یک بار یا دوبار خواسته او را انجام دهید، دیگر باید همیشه این کار را بکنید. ولی اگر چند بار او را نادیده بگیرید، دیگر ذهن او منحرف می شود و تکرار نمی کند. حداقلش این است که در آینده روی اعصاب کسی نخواهد بود». 5. "تو هیچ وقت اجازه نمیدی کاری انجام بدم." کارل ماری، ده ساله، همیشه ناله می کند که مادرش اجازه نمی دهد کاری بکند. مادرش، کارلا، هم جواب می دهد: «می دونی چیه؟ راست میگی. می ذارم تنهایی واسه خودت زندگی کنی. ولی برای اجاره خونه 800 دلار، برای غذا 200 دلار و ... ازت می گیرم.» روش بهتر: شاید سخنرانی کردن برای بچه او را ساکت کند، ولی مشکل را حل نمی کند. مشکل را با این جواب حل کنید: "چیزی شده؟ چون فکر می کنم از اینکه اجازه ندادم هر کاری دلت میخواد بکنی ناراحتی؟ تو تقریباً اجازه داشتی هر کاری دلت می خواد بکنی." بدین ترتیب راه مکالمه باز می شود.
6"دوستت ندارم." قطعاً هر مادری که بچه را از انجام کار محبوبش بازمی دارد، این جمله را شنیده است. مادری می گفت: «وقتی از فرزندم خواستم که کتاب داستانش را زمین بگذارد و اتاقش را مرتب کند، به من گفت: "ازت متنفرم!"» این مادر می گوید: «به او گفتم می تواند امشب در رختخوابش بخوابد چون فردا می خواهم برایش مادر جدیدی پیدا کنم که برود با او زندگی کند، ولی بدون اسباب بازی هایش!» روش بهتر: کارشناسان متفق القول هستند که نباید این موضوع را شخصی کرد. بچه ها وقتی ناامید یا عصبانی می شوند از این حرف ها می زنند. این بدان معنا نیست که شما والدین بدی هستید. البته تحمل اینکه آنها به مهارت های مادری شما بی احترامی کنند آسان نیست، ولی درست نیست که حرفی بزنید که فرزندتان فکر کند از اینکه از دستش خلاص شوید خوشحال می شوید یا اینکه شما هم از او متنفر هستید. چون بچه های زیر 9 سال تفکر لفظی دارند و روانشناسی معکوس این مسئله را درک نمی کنند و با این جواب ممکن است اعتماد آنها را کاهش دهید. برای آنکه آرام بمانید، سعی کنید دلیل واقعی حرف آنها را بفهمید: برای شان هروک 7 ساله از ویسکانسین، دلیل واقعی، عصبانیت و خستگی بود. در راه برگشت از تمرین فوتبال، وقتی مادرش قبول نکرد برایش همبرگر بخرد، به او گفت: "دوستت ندارم! تو دوست من نیستی!" وقتی به خانه رسیدند همه چیز فراموش شده بود. مادرش فهمید که منظور پسرش از "دوستت ندارم" این بود که خیلی خسته است و این موضوع به این مادر کمک کرد که ناراحت نشود. اگر ناراحت شدید سریعاً جواب ندهید، صبر کنید تا آرامتر شوید، بعد برای مثال بگویید: "وقتی به من می گویی از من متنفری، به احساساتم صدمه می زنی". معمولاً وقتی بچه آرام می شود، پشیمان می گردد. او می گوید که درخواست های مادر جدید اخیراً از بین رفته اند. وقتی شب ها به اتاقش نمی رود که شب بخیر بگوید، فرزندش به او می گوید: «تو به احساسات من لطمه می زنی.» گاهی اوقات بهتر است که به بچه ها بگوییم: "ببخشید، متأسفم".
با تشویق كودك، به او میآموزید كه بیشتر اوقات، خود را در بالاترین حد شاد زیستن قرار دهد. در این قسمت ده راز پرورش كودكی شاد ارائه میشود.
كودك شاد داشته باشید
با تشویق كودك، به او میآموزید كه بیشتر اوقات، خود را در بالاترین حد شاد زیستن قرار دهد. در این قسمت ده راز پرورش كودكی شاد ارائه میشود.
1. به كودكتان عشق بورزید
اولین راز پرورش كودكی شاد تمجید از اوست. وقتی كودكان بزرگ میشوند، دانستن اینكه علایق، عقاید، خصوصیات و استعدادهایشان باارزش تلقی میشود، پایهگذار شادی سالهای بعدی زندگیشان خواهد بود. البته پذیرش كودك به معنای چشمپوشی همیشگی از خطاهایش نیست. یاد بگیرید كه عملكرد كودك را نقد كنید نه شخصیت او را. همچنین، آنچه را كه از كودك میخواهید به او بگویید نه آنچه را كه نمیخواهید.
2.افكار مثبت القا كنید
وقتی كودك شما بداند كه به او اطمینان دارید و باورش كردهاید، احساس میكند كه دست یافتن به همه چیز برایش امكانپذیر است. افكار كودك نسبت به خود بیشترین اهمیت را دارد. بنابراین والدین باید افكار مثبت به كودك خود القا كنند.
3. مقررات منصفانه وضع كنید
كودكان كم سن و سال با احساس امنیت شاد میشوند. فرض كنید كه در بالای آبشار مرتفعی ایستادهاید، در صورتی از ایستادن در آنجا لذت خواهید برد كه حفاظی در برابرتان باشد، در غیر این صورت، دچار اضطراب خواهید شد. كودكان هم اینگونه هستند. وقتی كه چارچوب محكمی برای رفتارهایشان وجود داشته باشد، آنها پیشرفت میكنند.
4. ابعاد مثبت را برجسته كنید
به كودك خود بفهمانید كه هیچ مشكلی وجود ندارد كه به اتفاق هم نتوانید آن را حل كنید. همچنین به او بیاموزید كه خوشبین باشد. اگر اتفاق بدی افتاد، با صدای بلند فكر كنید و بگذارید او افكار شما را بشنود: وای، نه... باورم نمیشود كه این اتفاق افتاده، اما درستش میكنم، چیز مهمی نیست.
5. حلقه شادی كودكتان را كامل كنید
به كودكتان كمك كنید ارتباطات دوستانهاش را حفظ كند و گسترش دهد. داشتن ارتباطات قوی و مهارت برقراری آن از شروط اصلی شاد زیستن در آینده است.
6. کودكان را به تحرك بیشتر وادارید
كودكان امروز سنگینوزنتر هستند و این برای سلامت و شادابی آنها مضر است. كودكان چاق، در مقایسه با سایر كودكان، اعتماد به نفس كمتری دارند و افسردهتر هستند. اگر كودكان سرگرمیهای پرتحرك خارج از خانه را جانشین فعالیتهای كمتحرك خانگی كنند و بهجای غذاهای آمادهای كه فاقد ارزش غذایی است، غذاهای سالم و طبیعی بخورند، از فواید شاد زیستن بهره خواهند برد. بازی با سایر كودكان، قدرت خلاقیت كودكتان را تقویت میكند و مهارتهای اجتماعی را به او میآموزد.
7. شادی را در جعبه یادگاریها ذخیره كنید
اشیای مورد علاقه كودكتان، عكسها، كارتپستالها، یادگاریها، كاردستیهایی را كه یادآور خاطرات شاد برای كودك هستند داخل جعبهای قرار دهید. هرگاه كودكتان بیمار است یا غمگین و به لبخندی ساده نیاز دارد، آنها را از جعبه بیرون آورید و به او نشان دهید.
8. لحظات جادویی ارتباط را بیابید
اخیراً از پنج تا هفده سالهها پرسیده شد كه خواهان چه چیزی هستند كه با پول نمیشود خرید. همه آنها در پاسخ گفته بودند كه والدین و توجه آنها هستند. كودكان ما میخواهند كه به آنها فكر كنیم. برنامههایی ترتیب دهید كه همه اعضای خانواده بتوانند در آن شركت كنند و لذت ببرند (كوهنوردی، پیادهروی...). كودكان را در فعالیتهای روزمرهتان مانند انجام دادن كارهای خانه، خرید و آبیاری باغچه شریك كنید.
9. ژن تلاش دوباره را به كودك خود منتقل كنید
سعی نكنید كودك خود را از همه ناراحتیها دور نگه دارید. به او كمك كنید بیاموزد چگونه با آنها مواجه شود. اگر شكست درسی یا غیردرسی او را ناامید كرده، كمك كنید تا هرچه سریعتر به وضعیت عادی خود برگردد. تشویقش كنید تا احساسات خود را در قالب نوشته یا نقاشی بیان كند. شما الگوی كودكتان هستید. مطمئن شوید كه الگوی مناسبی در مقابل او است. روحیه خود را در هیچ شرایطی نبازید.
10. در او شگفتی ایجاد كنید
هنگامی كه كودك با چیزی بزرگتر از خودش مواجه میشود، خواه پدیدهای فیزیكی باشد یا معنوی، احساس رضایت خاطر میكند. با كودكان درباره عقاید خود، خداوند و مقدسات دینی صحبت كنید. لازم نیست كه او همه جزییات را درك كند. با او در جنگل قدم بزنید، به ستارگان خیره شوید، به تماشای یك كرم كوچك در گلولای بنشینید. احساس مراقبت و توجه در كودكان را پرورش دهید.
هنگامی که بچه ها تکلیف خود را در مدرسه جا می گذارند، امکان دارد حتی شمار زیادی از پدران و مادران فهمیده، فرزند خویش را ملامت کنند و بگویند:" تو چقدر نادانی؟" . یا به طور مثال، چنانچه در یک روز تعطیل بچه ها با هم دعوا کنند، ممکن است والدین بردبار نیز از این وضع شگفت زده شوند و بانگ برآورند:" به چه علت بچه های من چنین رفتاری دارند؟!".
احتمال دارد بزرگ کردن بچه، همچون آزمایشی جهت سنجش میزان صبر و استقامت پدر و مادر باشد، ولی این مورد خیلی اهمیت دارد که کاربرد عبارت آزارنده، احتمالا حس عزت نفس بچه را کاهش می دهد. "دونالد کیت"، رایزن روان شناس کودک در دانشگاه پنسیلوانیا، اظهار می دارد: والدین باید بدانند که خشمگین و محروم ساختن بچه از برخی چیزها را باید بدین جهت اعمال کنند که بچه پی برد چه رفتاری باید داشته باشد. به هر حال، پدر و مادر، امکانات روحی روانی ضروری را به منظور مهار موقعیت های گوناگون دارا می باشند."
در مطالب زیر ده مورد از جملات زیان بخشی را که احتمال دارد والدین ابراز دارند و سپس راه کارهای اجتناب از این موقعیت ها را تشریح کرده ایم:
● از چه رو نمی توانی مانند فلانی باشی؟
"ماری" پیوسته تکالیفش را انجام می دهد و دندان هایش را مسواک می زند. لیکن برادرش "بابی"، این گونه نیست و تمام امور را باید به وی یادآور شد. چرا او قادر نیست همانند "ماری" باشد؟
روان شناسان گفته اند که مقایسه صرفا موجب افزایش حسادت بین برادر و خواهر می گردد. به باور یک روانشناس کودک" در صورتی که بچه ای با خواهر یا برادرش یا بچه دیگری مقایسه شود، احتمالا از وی بیزار می گردد."
در عوض مقایسه کردن بچه ها، برای فرزندتان دقیقا مشخص سازید که از او چه می خواهید؟!
اتاق تمیز؟ میز مرتب؟ آن بخش از کردار بچه را که مایلید تغییر کند، به دقت مشخص سازید.
برای فرزندتان تشریح کنید که خوی های نیکو، چه یاری هایی به او می کند. مثلا به او توضیح دهید که عادت انجام به موقع تکالیف، سبب می شود نمرات ممتازی کسب کند و در این حالت نباید دلواپس باشد که تابستان نیز به مدرسه برود. چنانچه بچه متوجه شود که شما میل دارید وی، کردارش را در پاره ای از موارد عوض کند تا بهتر از آنچه هست، بشود، در این صورت یقینا تغییرات فرزندتان را شاهد خواهد بود.
● چرا مانند بچه های خردسال رفتار می کنی؟
رفتار فرزند هفت ساله شما در یک تالار غذاخوری مانند بچه چهارساله است. شما شرمنده می شوید و به وی یادآوری می کنید که به چه دلیل نظیر خردسالان رفتار می کنی؟
پیامد کار چه می شود؟ به بچه اهانت شده و او اکنون با تنفر فراوان، همه نمک را از درون نمکدان بیرون می ریزد!
عوض ناراحت ساختن بچه، بکوشید شرایطی را مهیا سازید که از پس تغییر دادن فرزندتان به طرز دلخواه برآیید. نسبت به رفتار فرزندتان، به نحو غیر مستقیم بازتاب نشان دهید. مثلا می توانید بگویید:" می دانم که دوست داری پیش از رفتن به بستر، تلویزیون تماشا کنی و من مایل نیستم این فرصت را از تو بگیرم، ولی چنان چه تغییر رویه ندهی، نمی گذارم چنین کنی." با این حرف بچه در می یابد که احتمالا آن چیزی را که دوست دارد، از کف می دهد.
● چرا این اندازه ژولیده و نامرتبی؟
فرزندتان، پوشاک نظیف و مرتبی به تن دارد، لیکن درست یک ساعت بعد با یک تی شرت کثیف، شلوار پاره و موهای به هم ریخته جلوی شما حاضر می شود.
انتقاد کردن از بچه، زمینه را برای کشاکش فراهم می سازد. امکان دارد پدرومادر بپرسند، پس ما برای مهار فرزندمان چه باید بکنیم؟ روانشناسان بدین سوال، این سان جواب می دهند:" هنگامی که بچه تصمیم می گیرد با دوستانش بیرون برود، بگذارید هر لباسی را که مایل است، بپوشد لیکن چنان چه با شما برای شام خوردن بیرون می آید، نباید هر لباسی را که می خواهد، بپوشد. فرزندتان باید فرابگیرد که در موقعیت های متفاوت، چه بپوشد. والدین می توانند شیوه صحیح را درباره موضوعات گوناگون به بچه بگویند".
● تو بامزه ترین، قشنگ ترین و زورمندترین بچه دنیایی!
حتی یک لقب مثبت نابجا احتمالا محدودیت بچه شده و مانع می شود که وی خودش را به واقع آن گونه که هست، ببیند و بشناسد. مثلا چنانچه بگویید:" تو از تمام بچه ها، هوشمندتری"، امکان دارد سبب شود که او حس کند، هیچ گاه با شکست روبه رو نمی شود.
از اطلاع خود در مورد استعدادهای فرزندتان برای ترغیب و پیشرفت وی سود بجویید نه این که برچسب شخصیتی به وی بزنید. به عنوان مثال اگر بگویید:" تو با هوشی و من می دانم که اینکار از عهده ات بر می آید" خیلی دلگرم کننده تر و ملایم تر از این است که چنین بگویید:" تو باهوش ترین بچه دنیا هستی" می توانید این مورد را بیازمایید. یقینا برچسب بد زدن به بچه مانند غیب گویی از منش وی عمل می کند. به عنوان مثال اگر به او گفته شود "تنبل"، مایل است حتی تنبل تر اقدام کند زیرا مطمئنش ساخته اید که تن پروری جزو جدانشدنی شخصیت اوست.
پدر و مادر باید بکوشند عوض لقب منفی به کودک دادن، آن چیزی را که به واقع مورد نظرشان است، بر زبان بیاورند. آیا بچه کلا تنبل است؟ امکان دارد او امور روزانه اش را بدون یادآوری به اجرا در نیاورد. در این صورت والدین باید بچه را با روش جایزه دادن یا تبیه کردن، ملزم به انجام کارهای روزمره کنند.
● تو چقدر احمق هستی!
یکی از هدف های اصلی در تربیت فرزند، ایجاد اعتماد به نفس در بچه است. به جای چنین عباراتی، جهت بهبود کردار فرزندتان اهتمام ورزید سخنان ترغیب کننده و مثبت بیان دارید. به او یاد بدهید که چگونه کاری را به درستی صورت دهد. مثلا، چنان چه فرزندتان بدون توجه به رفت و آمد خودروها، به وسط خیابان می دود، می توانید به وی بگویید:" موقع عبور از خیابان، باید دستم را بگیری".
هنگامی که بچه دستتان را گرفت، اضافه کنید:" تو خیلی باهوشی که دستم را میگیری. حالا می توانیم با خیال راحت از خیابان رد شویم."
برخی اوقات آرزو می کنم که ای کاش بچه ای نداشتم.
آنچه فرزندتان از عبارت بالا می فهمد، این است: " تو ارزش نداری و من تو را نمی خواهم". او این حرف را به دل می گیرد و حتی تا بزرگسالی به یادش می ماند.
آیا شما اینقدر بی خردید که به بچه بگویید:" ای کاش اصلا تورا نداشتم!". در عوض چنین بگویید:" بعضی وقت ها مرا خیلی ناراحت می کنی."
بهتر آن است که پدر و مادر قواعد پیش گقته را اجرا کنند تا بدین حد از خشمناکی نرسند. وقتی بچه می داند که پدرومادرش چه انتظاری از وی دارند و مشاهده می کند که با او دمسازند، یقینا رفتار نیکوتری در پیش خواهد گرفت.
● مرا تنها بگذار
تمام پدر و مادرها پاره ای اوقات مایلند تنها باشند. ولی در صورتی که پرخاش کنان از فرزندتان بخواهید که ایشان را به حال خود گذارد، می اندیشد که دوستش ندارید. سعی کنید بچه ها را در انجام امور روزانه شرکت دهید. حتی یکی بچه سه ساله هم می خواهد در آماده ساختن میز شام یاری کند.
اگر موقعی که بچه ها به شما احتیاج ندارند، وقتی را برای سپری ساختن با آنان اختصاص دهید، در این حالت زمانی که توجه شما به اجرای سایر امور است، بچه ها کمتر مزاحم شما می شوند.آن هنگام که لازم است تنها باشید، می توانید به بچه بگویید:" من خیلی تو را دوست دارم، اما حالا بسیار کار دارم." به او فرصت دهید که دریابد شما بعدا مدتی را با او می گذرانید. در صورتی که فرزندتان اصرار کرد، می توانید بگویید:" چنانچه بار دیگر حرفم را قطع کردی، ناچارا باید به اتاقت بروی، چون اینجا اتاق من است." این روشی در جهت دور کردن بچه نیست بلکه یک راه کار تربیتی به حساب می آید.
● خفه شو!
این عبارت سبب می گردد که بچه حس کند شما کوچک ترین علاقه ای به شنیدن نظرش ندارید و اندک اندک به این نتیجه دست می یابد که او فردی ناتوان در طرح هر پیشنهادی است.
شما می توانید با آرامش و خونسری به او بگویید:" ساکت باش" و اگر این لحن کلام بی اثر باشد، آن را با خونسردی لیکن محکم تر بیان کنید. یا امکان دارد تلویزیون را خاموش کنید و وی را به اتاقش بفرستید.
یادتان باشد که بچه ها همه چیز را از انگاره (الگوی) خود فرا می گیرند. در صورتی که می خواهید فرزندتان مودب باشد، باید نخست خودتان با ادب باشید. هیچ گاه به هم سن و سالتان نمی گویید" خفه شو!" پس به بچه تان هم نباید چنین حرفی بزنید.
● این کار را بکن وگرنه...!
ترساندن های بی مورد، در نهایت به زدوده شدن قدرت شما می انجامد. این قبیل گفتار سبب می گردد که بچه به رفتار ناپسندش ادامه دهد تا ببیند شما تصمیم دارید چه کنید. روش مطلوب، چینش تنبیه ویژه ای است که می توانید به کار ببندید. مثلا به اوبگویید:
" اگر حالا دست از این کارت نکشی، یک هفته کامل باید در خانه بمانی." یا " در صورتی که مجددا این عمل را تکرار کنی، حق نداری پس از ناهار بازی کنی." اینجاست که بچه می فهمد شما قادرید او را از برخی پیزهایی که دوست دارد، محروم سازید.
اگر حالا همراه من نیایی، دیگر با تو کاری ندارم و برای همیشه کنارت می گذارم!
هر گز بچه ها را از رهاکردنش نترسانید. پدر و مادر باید برای فرزندشان پناهگاه امنی باشند، تا از آنجا بچه ها بتوانند به دنیا گام نهند. در غیر اینصورت آنان از حیث رفتاری، به افرادی وابسته وبدون اعتماد به نفس بدل می گردند.
چنانچه کودک نوپایی دارید که گوشه خیابان نشسته و تکان نمی خورد، باید بگویید:" یا با من بیا یا دستت را می گیرم و با خود می برم." و اگر ضرورت ایجاد کرد، بلندش کنید و با خود ببرید. اگر فرزندتان دوست دارد وقت تلف کند، بکوشید به وی توجه بیشتری داشته باشید. مثلا بگویید:" تو دقیقا پنج دقیقه وقت داری تا با دوستت بازی کنی و بعد باید برویم." این کلام موثرتر از آن است که بچه را بترسانید به این که او را می گذارید و می روید.
اگر حرف های ناصحیح به فرزندتان زده اید، فرصت های زیادی برای جبران آنها ندارید. باید اذعان داشت که اینان ویژگی برگشت ناپذیری دارند. روانشناسی موسوم به فلمینگ توصیه می کند که:" به نزد فرزندتان بشتابید، وی را در آغوش بگیرید و بگویید من حرف های زشتی به تو زده ام؛ برخی اوقات که از کوره در می روم، سخنانی به تو می گویم که به هیچ عنوان دوست ندارم متاسفم." این برخورد نه فقط موجب بهبودی رابطه شما با فرزندتان می شود، بلکه ایشان می آموزند که وقتی در شرایطی قرار می گیرند که سبب خشمگینی شان می گردد، باید چه کرده و چگونه خویشتن را مهار کنند.
این دستور مهم را به خاطر بسپارید:" پیوسته دست به کاری بزنید که بچه ها پی ببرند، دوستشان دارید."
تربیت بچه اول سخت تر است یا آخر؟! شما هم اگر بیشتر از یک فرزند دارید،حتما به این نکته توجه کردهاید که حساسیتهایی که در فرزند اول داشتید در فرزند دوم ندارید یا با خودتان فکر کردهاید که بزرگ کردن فرزند دوم راحتتر از فرزند اول بوده است. آنچه مسلم است رفتار والدین با اولین فرزند خود با رفتاری که با فرزندان بعدی دارند، متفاوت است. به طور کلی والدین به اولین فرزند خود توجه بیشتری میکنند و با او بیشتر حرف میزنند، در مقابل از او توقع و انتظارات بیشتری هم دارند.
روانشناسان معتقدند، فرزندان اول و دوم از نظر شخصیتی با یکدیگر متفاوتند. برخی از این تفاوتها بهدلیل روش تربیتی متفاوتی است که والدین درپیش میگیرند و بخشی هم به خود بچهها مربوط است. همین تفاوتها باعث میشود ویژگیهای شخصیتی منحصر به فردی را در بچهها شاهد باشیم. بهتر است بیشتر با این تفاوتها آشنا شوید و با علم بر آنها رفتار خود را تنظیم کنید. اولین فرزند یک زن و شوهر به طور طبیعی نوعی تجربه برای والدین جدید است، ترکیبی از غریزه و آزمون و خطا شاید این موضوع باعث شود، والدین در بسیاری از موارد به کتاب مراجعه کنند و براساس قوانین کتاب پیش بروند. بههمین دلیل این احتمال وجود دارد که کودک بسیار کمالگرا بار بیايد و تلاش کند نظر پدر و مادرش را جلب کند. اما زمانی که پدر و مادر تصمیم بگیرند فرزند دوم داشته باشند به دلیل تجارب زیادی که در فرزند اول کسب کردهاند روش دیگری اتخاذ میکنند.
هرچند این امکان وجود دارد که به فرزند دوم کمتر توجه شود زیرا 2 فرزند در رقابت برای جلب توجه والدین هستند. آنها از فرزند دوم نمیخواهند کمالگرا باشد اما او ناخودآگاه در رقابت با فرزند بزرگتر در اين موضوع قرار میگیرد. فرزند اول مسئولیتپذیر است ویژگیهای فرزند اول: او مسئولیتپذیر، وظیفهشناس، منظمآگاه، محتاط وکنترلگر است گاهی در نقش موش آزمایشگاهی است: پدر و مادر در برخورد با اولين فرزند تجربه كافي ندارند و با توجه به ذوق و شوقي كه براي به دنيا آوردن او از خود نشان ميدهند گاهي روشهاي درست تربيتي را براي كودك اجرا نميكنند و بعدها كه با مشكلات تربيتي فرزندشان روبهرو ميشوند، سعي ميكنند روشهايي را آموزش ديده و در خانه اجرا كنند. میخواهد بهترین باشد: او میخواهد در هر چیزی بهترین باشد و در به دست آوردن دل بزرگترها استاد است. او کمتر علاقهای به بازی با همسالانش دارد. اگر تولد 6 سالگیاش، 6 نفر از دوستانش را دعوت کنید، احتمالا نیم ساعتی در گوشهای کز میکند. درست است که آنها دوستان صمیمی او هستند اما او ماهیت محتاط بودن خود را در درونگرایی موقتش آشکار میکند، ولی زمانی که با محیط جدید آشنا شد، احتیاطش فروکش میکند. وقتی کنترلگر میشود: در برخورد با فرزند دوم او احساس میکند باید نقش کنترلگر را داشته باشد. او مدام تلاش میکند او را در آغوش بگیرد و برایش اسباببازی فراهم کرده و در عوض برخی چیزها را از او دور کند تا جیغش دربیاید. این دقیقا یک عشق- نفرت خواهر برداری است. زودتر زبان باز میکند: تحقیقات مختلف نشان داده، فرزند اول نسبت به فرزندان بعدی زودتر به حرف میافتد و در عین حال زودتر راه میرود. در بزرگسالی هم کمالگرا باقی میماند: او در بزرگسالی میخواهد بهترین ویراستار باشد یا حتی بهترین همسر که همه اینها به دلیل روحیه رقابتجویانه او نیست بلکه به این دلیل است که او کمالگراست و میخواهد در هر چیزی بهترین باشد. فرزند وسط حرف گوش نمیدهد! ویژگیهای فرزند وسط: تاییدطلب، سرکش، داشتن مهارت در ایجاد ارتباط، با دایره وسیع ارتباط اجتماعی و صلحطلب بلاتکلیف است: فرزند وسط اغلب با خودش فکر میکند خب من که بچه اول نیستم، تهتغاری هم که نیستم، پس من کی هستم. این مدل سلسله مراتبی باعث میشود، بچههای وسط بیشتر به سمت گروه همسالان شان علاقه نشان دهند. کار خودش را میکند: آنها تاحدودی سرکش هستند. مثلا اگر به او بگویید «برو لباس شنا بپوش میخواهیم برویم استخر» ممکن است نگاه خنثی به شما کند و بگوید «نه نمیام.» البته اگر فرزند اول پسر و فرزند دوم دختر باشد ممکن است او هم صفات فرزند اول را داشته باشد زیرا درست است که او فرزند دوم است اما اولین فرزند دختر است. برای همین شاید این صحنه را زیاد ببیند که او برای برادر یا خواهر کوچکترش نقش مادر را بازی میکند و از او مراقبت میکند. توجه دیگران را جلب میکند: او زمانی که ببیند خواهر و برادر در حال انجام کاری هستند که توجه والدین را به خودشان جلب کردهاند، فورا کاری میکند كه به او توجه نشان دهند ولو اینکه خودش را از روروک بیندازد. در بزرگسالی هم سر حرفش میایستد: این سرکشی دوران کودکی در دوران بلوغ نیز دست از سر فرزند وسط برنمیدارد و گاهی ممکن است بحث آنقدر بین والدین و فرزند بالا بگیرد که او مجبور به ترک خانه شود. آنها همچنان دوست ندارند کسی به آنها بگوید چهکاری را انجام دهند و چه کاری را نه.
فرزند آخر دولت خودمختار ویژگیهای فرزند آخر: دوستدار تفریح، ددری، توجهطلب و خودمحور
خواهان کمترین مداخله است: فرزند آخر خانواده تمایل شدیدی به آزادی عمل در همه زمینهها دارد و ترجیح میدهد والدین کمترین مداخله را در نگرشهایش داشته باشند. او میخواهد در کانون توجه باشد. اما در عین حال تا اسم «ددر» میآید سر از پا نمیشناسد و خود را آماده یک تفریح متفاوت میکند. وقتی لوس میشود: گاهي فرزند آخر به اين دليل كه مورد توجه تمام افراد خانواده قرار ميگيرد به ميزان بيش از حد نياز، توجه مثبت دريافت ميكند. بدون شک كودكان به توجه مثبت نياز دارند اما اين نكته را فراموش كنيد که توجه مثبت به كودك مانند دماي بدن است. گرما براي بدن لازم است، اما اگر دما بالا برود تبديل به تب ميشود و پايين بيايد تبديل به لرز. در بزرگسالی، همچنان بدون پیچیدگی: طبیعت ساده و بدون پیچیدگی فرزند آخر در دوران بلوغ نیز با او همراه خواهد بود. اگر دیگران انتظار جشنی بزرگ برای تولدشان داشته باشند، این افراد به یک تبریک نیز قانع هستند. تمام توجه به تکفرزندها! ویژگیهای تک فرزندها: نسبت به سنشان بالغند، کمالگرا، وظیفهشناس، سختکوش و رهبر هستند زود تسلیم نمیشوند: تک فرزند بودن یک موقعیت منحصر به فرد در خانواده است. بدون هیچ خواهر و برادری برای رقابت، فرزند به تنهایی تمام توجه پدر و مادر را نه به صورت مقطعی بلکه برای همیشه به خود جلب میکند. آنها تمام حمایت و توقعات را از والدینشان دریافت میکنند. شوخیطبعیشان، متعجبتان میکند: آنها شوخ طبعی عجیبی دارند و اغلب دوپهلو با همسالانشان صحبت میکنند. طنزپردازی آنها ممکن است حتی بزرگسالان را هم شگفتزده کند. ممکن است وقتی راجع به علت مکیدن انگشت با او صحبت میکنید او شروع به کشیدن یک جدول 30 خانهای کند و در آن روزهایی که این کار را نمیکند علامت بزند. بعد از یک ماه او دیگر هیچگاه انگشتش را در دهانش قرار نخواهد داد. در بزرگسالی همچنان موفقند: آنها وقتی بزرگ میشوند ممکن است برای رسـیدن بـه هــدف رنج زیـادی را متحمــلشوند و بـه طــرز معنىدارى از نظر تحصیلى و شغلى موفق هستند.
كودكان نسبت به بزرگسالان بيشتر دچار عوارض داروئي مي شوند و بنابر اين در دادن داروهائي كه بدون نسخه مي توان از داروخانه ها تهيه كرد و همچنين داروهاي گياهي به كودكان دقت داشته باشيد.(در كودكان پيش دبستاني اين مسئله حتي مهمتر هم مي شود زيرا خوردن اتفاقي داروها در در اين سن ،معمولا بيشتر از ساير سنين اتفاق مي افتد.)
آسپرين هيچوقت از آسپرين يا داروهائي كه حاوي تركيبات آسپرين هستند براي كودك استفاده نكنيد مگر اينكه پزشك آنها را تجويز كرده باشد.آسپرين كودك را مستعد سندرمي به نام "راي" ميكند كه مقاله اي در مورد آن در اين سايت آورده شده است و يك سندرم بالقوه كشنده است. توضيحات روي بسته دارو ها را بخوانيد تا مطمئن شويد حاوي آسپرين نيستند(گاهي از كلمه ساليسيلات به جاي آسپرين استفاده مي شود) و در صورتيكه هر گونه ترديدي در اين مورد داشتيد براي راهنمائي بيشتر از داروساز يا پزشك كمك بگيريد. جايگزين مناسب براي تب يا درد ،استامينوفن يا ايبوپروفن است كه البته بايد دوز مناسب آنها براي بچه ها استفاده شود اما به ياد داشته باشيد چنانچه كودك استفراغ هم مي كند يا بدنش كم آب است ، آسم دارد،بيماري كليوي دارد و زخم يا هر بيماري مزمن ديگري در بدنش وجود دارد ،قبل از دادن ايبوپروفن با پزشكش مشورت كنيد. در مورد استامينوفن هم اگر فرزندتان بيماري كبدي دارد به پزشك بگوئيد تا از داروي مشابه مناسب ديگري استفاده كند. داروهاي سرماخردگي يا سرفه كه بدون نسخه پزشك قابل تهيه هستند اين گونه داروها براي كودكان اين سن نه تنها عملا علائم سرماخوردگي و سرفه را كاهش نمي دهند بلكه مي توانند مضر هم باشند به خصوص زماني كه اشتباها بيش از حد مجاز خورده مي شوند.علاوه بر آثار جانبي مانند خواب آلودگي، تهوع و استفراغ و جوش هاي پوستي،ممكن است عوارض جدي مانند افزايش ضربان قلب،تشنج و حتي مرگ هم اتفاق بيفتند. داروهاي ضد تهوع اين داروها را هرگز بدون نسخه پزشك به كودك ندهيد.در اكثر موارد بدون اينكه نياز به اين داروها باشد، بدن كودك خودش از پس استفراغ يا تهوع بر مي آيد زيرا معمولا تهوع در كودكان كوتاه مدت است. داروهاي مخصوص نوزادان يا بزرگسالان در اين سنين،دادن دوز كمتر از دوز مخصوص بزرگسالان به همان اندازه دادن دارو با دوز بيشتر از دوز مخصوص نوزادان، خطرناك است و اكثر والدين نمي دانند كه قطره هاي مخصوص نوزادان غلظت بيشتري در بدن ايجاد مي كنند تا شربت كه مخصوص كودكان بزرگتر است. توجه داشته باشيد چنانچه بر روي دارو دوز آن بر اساس سن و جنس كودك درج نشده،از دادن آن به فرزندتان خودداري كنيد. داوهائي كه براي شخص ديگر يا علائم ديگر تجويز شده اند در اين موارد نه تنها آن دارو ها احتمالا براي كودك شما موثر نيستند بلكه ممكن است عوارض هم ايجاد كنند. دارو يا هر چيزي كه تاريخ مصرفش گذشته است تمام موادي كه تاريخ مصرفشان گذشته است بايد در اولين فرصت به دور انداخته شوند زيرا از آن زمان به بعد نه تنها موثر نيستند بلكه اثرات نا مطلوب نيز بر بدن مي گذارند. به ياد داشته باشيد تغيير رنگ هم از مواردي است كه لازم است دارو كنار گذاشته شود.ضمنا بهتر است به گونه اي آنها را معدوم كنيد كه كودك به هيچ طريقي نتواند به آنها دسترسي داشته باشد. استامينوفن بيش از حد به جز خود استامينوفن ،بعضي از داروها ي ضد درد در تركيبات خود استامينوفن دارند.مراقب باشيد مقدار استامينوفني كه از اين طريق نيز وارد بدن كودك مي شود از حد معيني تجاوز نكند. يك راه مناسب اين است كه تا زماني كه مطمئن نشديد ،از دادن استامينوفن يا ايبوپروفن به كودك خودداري كنيد. شربت ايپكاك شربت ايپكاك باعث استفراغ مي شود و براي پيشگيري از مسموميت استفاده مي شود. امروزه پزشكان ديگر استفاده از آن را توصيه نمي كنند زيرا معلوم نيست كه واقعا چقدر به درمان مسموميت كمك ميكند. بنابر اين بهتر است كه اين شربت را در خانه نگه نداريد و براي پيشگيري از مسموميت هم دقت كنيد مواد خطرناك را از دسترس كودك دور نگه داريد. نكته آخر اينكه در مورد قرص هاي جويدني مراقبت بيشتري كنيد. در مورد كودكان بايد به اينكه چگونه و چه موقع آنها به كودك بدهيد،دقت كنيد. كودكان چهار ساله در اكثر موارد ارحت با اينها كنار مي آيند به خصوص اگر موادشان در دهان زود حل شوند اما به هر حال در هر كودكي كه هنوز نمي تواند عمل جويدن غذاها را به خوبي انجام دهد بايد در دادن جويدني ها احتياط كرد. گاهي پزشك اجازه مي دهد كه اين قرص ها را خورد كنيد و داخل غذاهاي نرم مانند ماست بريزيد و به كودك بدهبد و البته در آن صورت بايد مطمئن شويد كودك تمام آن غذا را خورده است تا بدانيد دوز كامل دارو را دريافت كرده است.
منبع:ninisite.com
:: موضوعات مرتبط:
نوزادان و کودکان،
، :: برچسبها:
داروهائي كه نبايد به كودكان خردسال داد,
کودک سالم,
نویسنده : مسعود , مهتاب
تاریخ : یک شنبه 20 بهمن 1392
در چنین مواردی بهتر است خودمان و سایر اطرافیان، مواظب باشیم تا در صورتی که فرزندمان حرف درشتی زد، به هیچ عنوان واکنشی نشان ندهیم تا او واکنش ما را نوعی تحسین و تشویق به حساب نیاورد. گاهی اوقات، بچههای کوچک حرفهای ما بزرگترها را تکرار میکنند؛ حرفهایی که زیاد مناسب سن و سالشان نیست و به نوعی گندهگویی محسوب میشوند؛ اما ممکن است ما در همان لحظه، پاداشهایی مانند خندیدن به بچه داده باشیم. بهتر است بدانید که بچهها متوجه این خنده ما نمیشوند و نمیدانند که ما به خاطر حرف درشتی که او زده خندیدهایم و خنده ما به دلیل تشویقش برای صحبت کردن به این صورت نبوده است. به همین دلیل و از آنجا که بچهها نمیتوانند ارزیابی درستی از موقعیتهای مختلف داشته باشند، ممکن است آن حرف درشت را باز هم تکرار کند و با این کار، ما و سایر اطرافیان احساس کنیم که او بچه بیادبی است یا حدود خودش را نمیداند. در چنین مواردی بهتر است خودمان و سایر اطرافیان، مواظب باشیم تا در صورتی که فرزندمان حرف درشتی زد، به هیچ عنوان واکنشی نشان ندهیم تا او واکنش ما را نوعی تحسین و تشویق به حساب نیاورد. اگر هم که این رفتار در بچهها شکل گرفت، ما باید به نحوی او را متوجه اشتباهش کنیم و بگوییم که اینطور حرف زدن میتواند برایت عواقبی داشته باشد. مثلا به فرزندتان بگویید اگر بازهم اینگونه صحبت کند، نمیتواند برای مدت خاصی برنامه مورد علاقهاش را نگاه کند؛ یا اگر در مهمانی آن حرف را زد، باید برای مدت 10 دقیقه مهمانی را ترک کند. در صورتی که فرزندتان نوع حرف زدنش را اصلاح نکرد و شما در مهمانی بودید، میتوانید او را 10 دقیقه داخل ماشین ببرید و حتما به او بفهمانید که این دوری از مهمانی یا محرومشدن از تماشای برنامه موردعلاقهاش، به دلیل رفتار نادرستش بوده است.
شاید پدر یا مادر بودن بزرگ ترین مسوولیت شما در زندگی باشد و تصور کنید برای اینکه مبادا فرزند شما دچار مشکلی شود باید همه درها را بست و پرده ها را کشید. اما این طرز فکر کاملا اشتباه است. این حمایت بیش از حد و مریضگونه چیزی نیست که خودتان هم از آینده آن خوشحال شوید. با دور نگه داشتن کودکان از واقعیت های زندگی در واقع آنها را از از درس هایی که باید در زندگی یاد بگیرند دور می کنید. برای پرورش فرزندان سالم و قوی می توانید از 7 راهکار زیر استفاده کنید. این روش ها به کودکان کمک می کند تا در بزرگسالی بتوانند بهترین تصمیمات را هنگام مواجهه با مشکلات اجتماعی اتخاذ کنند. به کودک خود قدرت رویارویی با مشکلات را بدهید 1. به کودک خود اجازه دهید خودش باشد این کاملا طبیعی است، چیزهایی در دیگران را دوست داریم که در خودمان هم دوست داریم. متاسفانه در بحث کودکان، برعکس این مساله نیز مصداق دارد: ممکن است با دیدن رفتار یا شخصیتی از دیگران که در خود دوست نداریم، واکنش منفی نشان دهیم. در نتیجه، اغلب اوقات به طور اشتباه تلاش می کنیم تا فرزندان خود را به گونه ای پرورش دهیم که نمونه کوچکی از ما باشند تا بتوانیم بیشتر دوستشان داشته باشیم. وظیفه ما دوست داشتن فرزندانمان بدون هیچ قید و شرط و پذیرفتن رفتارهای متفاوت آنها به عنوان یک انسان کامل و مجزا است. چیزی که شما به عنوان ایراد به آن نگاه می کنید، شاید توانایی خاصی در کودک شما باشد. با از بین بردن ایراد موردنظر، ممکن است تکه تکمیل کننده شخصیت کودک خود را دور ریخته باشید. به طور مثال، اگر کودک شما به دلیل حساس بودن بسیار محتاط است، مکانیسم دفاعی او را با توسل به زور از بین نبرید. به کودک خود به عنوان یک انسان کامل نگاه کنید و اجازه دهید خودش باشد. 2. باور این مطلب که کودک برای مرحله بعد آماده است به خیال خود اغلب اوقات از کودک خود در برابر سختی های زندگی محافظت می کنیم اما آینده نگری ما به تجربه های شخصی ما محدود است. ما نمی توانیم شکست های کودکان خود را پیش بینی کنیم. همچنین، دوست داریم تصور کنیم به طور کامل روی زندگی آنها کنترل داریم. این گفته را هنگام راهنمایی فرزند خود همیشه در ذهن داشته باشید: «هنگامی که دیگران رویاهای شما را از بین می برند، سرنوشت شما را پیش گویی می کنند یا شما را مورد انتقاد قرار می دهند، به خاطر داشته باشید آنها در واقع داستان خود را برای شما تکرار می کنند؛ نه داستان خودتان را.» ما گاهی تلاش می کنیم تا فرزندان خود را عقب نگه داریم زیرا فکر می کنیم آنها به اندازه کافی بالغ و فهمیده نیستند که بتوانند با مسایل زندگی روبه رو شوند. اما این را به خاطر داشته باشید: فرزندان شما درس های لازم برای زندگی را هنگامی که به آن درس ها نیاز داشته باشند، خواهند آموخت. شرایط این را برای آنها می خواهد. آنها به شما نیازی ندارند تا شجاعتشان را بگیرید یا نشان دهید به توانایی های آنها اعتماد ندارید. اگر واقعا توانایی های کمی داشته باشند، مطمئنا خودشان این مساله را خواهند فهمید. هنگامی که نشان می دهید به توانایی های آنها شک دارید، تنها چیزی که یاد می گیرند عدم اعتماد به نفس است. این مشکل نیز یادگیری درس های زندگی را در مراحل بعد برای آنها دشوار می کند. کودکان با سعی و خطا می توانند قابلیت هایی را در خود کشف کنند که شما هرگز به آنها فکر هم نمی کنید. 3. در شرایط سخت به دنبال راه حل های بدون نگرانی باشید همه انسان ها در طول زندگی خود با مشکلاتی روبه رو می شوند و این مساله کاملا نرمال است. اگر تلاش کنید برخلاف این را نشان دهید در واقع کار غیرمنطقی انجام می دهید. تسلیم سرنوشت و ناراحتی شدن نیز بسیار مضر و خطرناک است. ممکن است تصور کنید نگرانی در مورد اتفاق هایی که ممکن است در آینده رخ دهد، شاید ما را در برابر آنها آماده کند. اما هیچ کس نمی تواند آینده را پیشگویی کند. زیبایی این واقعیت در این است که می توانیم فکر و فعالیت های خود را در شرایط سخت کنترل کنیم. به فرزندان خود آرامش و بزرگواری بیاموزید؛ صبوری در برابر مسایلی که نمی توان تغییر داد، شجاعت تغییر مسایلی که از عهده انسان بر می آید و منطقی که بتوانند تفاوت خوب و بد و درست و غلط را تشخیص دهند. به فرزند خود کمک کنید تا درس هایی که در نتیجه تجربیات منفی به دست می آورد را دور بریزد. 4. ارزش قائل شدن برای احساسات فرزند خود همه می دانیم که والدین تحمل ندارند تا فرزندانشان تجربه های منفی و سختی در زندگی خود داشته باشند. اغلب اوقات به آنها می گوییم: «این مساله این قدرها هم بد نبود». یا بدتر از آن، کودکی که خودش ناراحت است را تنبیه می کنند. احساس های بد فرزندان را درک کنید. آنها را در آغوش بگیرید و از آنها بخواهید تا این مساله را فراموش کنند. در اینجا مشکل دخالت و نفوذ به احساسات کودکان پیش می آید: احساسات برای نوع بشر بسیار مفید هستند. شما با احساسات خود می توانید خوب یا بد بودن شرایط و موقعیت ها را درک کنید و تمهیداتی برای بهبود اوضاع بیندیشید. اگر به کودکان خود اجازه ندهید تا اتفاق های اطراف را حس کند، هرگز نمی آموزد چگونه با احساسات خود کنار بیاید و چگونه آنها را هدایت کند. در بیشتر مواقع، کودکانی که اجازه بروز احساسات را ندارند در آینده دچار اعتیادهای روانی همچون مواد مخدر، الکل یا پرخوری می شوند. زیرا وقتی شما حضور ندارید تا آنها را تنبیه یا تشویق کنید، نمی توانند از احساسات خود استفاده کنند. هنگامی که واقعا غمگین یا عصبانی هستیم، آن را با دیگران مطرح می کنیم و آنها درک می کنند. این کار درست و موثر است و به احساسات ما اعتبار می بخشد و باعث آرامش و تخلیه روانی ما می شود. این مساله در مورد کودکان نیز مصداق دارد. اگر هنگام عصبانیت و ناراحتی به آنها اجازه دهیم در مورد مشکل خود صحبت کنند، در نتیجه آن بسیار آرام خواهند شد زیرا می دانند کسی هست که به احساساتشان بها دهد. حتی اگر استرس های آنها کاملا بی منطق باشند نیز برای احساسات فرزند خود ارزش قائل باشید. 5. به فرزند خود اجازه دهید مسوولیت کارهایش را به عهده بگیرد با اینکه در آخر این شما هستید که به داد او می رسید، اما اجازه دهید فرزند شما مسوولیت کارهایش را به عهده بگیرد. این شجاعت را به او بدهید تا پاسخگوی انتخاب ها و اشتباه های خود باشد و برای بهبود یا درست کردن آنها گام بردارد. هنگامی که کودک خودداری را احساس کند، یاد می گیرد تا بر پیشامدهای رفتاری خود کنترل داشته باشد. اگر خیلی کم به فرزند خود اجازه داده اید تا مسوولیت پذیر باشد، کاملا معلوم است که از دیدگاه دیگران در درجه دوم اهمیت قرار داشته باشد. درست برعکس، اگر به او اجازه دهید از اشتباهات خود درس بگیرد در واقع به او فرصت داده اید تا با احساس امنیت بر اساس قدرت و علایق خود فعالیت کند. البته مسلما جالب نیست به کودک خود اجازه دهید بالای میز برود و شلوغ کند و در اینجا باید به او درس هایی بیاموزید. در این حالت او می تواند احساس استقلال را در خود تقویت کند. 6. به فرزندان خود بیاموزید برای خوشحالی چشم به همسالان خود نداشته باشند وقتی کودک شما به سن مدرسه می رسد در مجموعه کوچکی از اجتماع قرار می گیرد. برای بسیاری از کودکان بدشانس، گروهی که با دنیای درونی آنها جور باشد و بتوانند به آنها ملحق شود، وجود ندارد. کودکان باید احساسات قوی در مورد ارزشمندی خود داشته باشند که در مواجهه با نامهربانی ها و بی احساسی دیگران به سرعت ضربه نخورند. فعالیت یا استعدادی که کودک به واسطه آن بتواند خودش را سرگرم کند و از مسایل موجود در مدرسه دور باشد بسیار کمک کننده است. این فعالیت ها می توانند ورزش های انفرادی مثل یوگا، شنا یا دو یا کارهای هنری همچون نقاشی یا موسیقی باشد. به کودک خود اجازه دهید تا به فعالیت هایی روی بیاورد که به او اجازه می دهد استعدادهای درونی خود را شکوفا کند و در دنیای درونی خود غرق شود. این کارها می تواند تا بزرگسالی با او همراه باشد. 7. تغییر تعریف «نظم» از تنبیه تا تعلیم وقتی ما در روش های تربیتی خود به تنبیه متوسل می شویم – از فریاد کشیدن گرفته تا کتک زدن – کودکان ما درس های ناخوشایندی یاد می گیرند. آنها یاد می گیرند مردمی که ما دوستشان داریم قابل اعتماد نیستند و هر لحظه ممکن است از کنترل خارج شوند. آنها یاد می گیرند که می توانند مورد نفرت یا ترک شدن افرادی قرار بگیرند که دوستشان دارند. و یاد می گیرند نمی خواهند در مساله ای گرفتاری شوند. تنبیه به طور کلی بد هم نیست. مثلا اگر کودک شما کار نادرستی انجام داد، برای تنبیه او بهتر است ابتدا احساسات مرتبط با آن اشتباه را مورد خطاب قرار دهید تا به این ترتیب کودک به گوش کردن به درس هایی که به او می دهید، آماده شود. سپس، برای تصحیح رفتار او رفتارهای درست را به او آموزش دهید. به طور مثال: «من می دانم تو عصبانی هستی. خواهر کوچک تو نباید اساب بازی تو را خراب می کرد. من بعدا به حساب او می رسم. اما تو هم نباید برای انتقام اسباب بازی او را خراب می کردی. به جای این کار به یک بالشت مشت می زدی تا عصبانیتت خالی شود.» هنگامی که فرزند شما رفتار ناشایستی از خود نشان داد، سعی کنید رفتارهای جایگزین درست و کنترل داشتن روی رفتار را به او بیاموزید. سعی کنید متوجه شوید چرا فرزندتان آن کار را انجام داده و راه مناسب را به او نشان دهید.
پدر یا مادر بودن یکی از سخت ترین کارهای دنیا است. این شغل، 24 ساعته است و می تواند بسیار خسته کننده باشد. اما مهم است، با همه خستگی نیز مسایلی را رعایت کنید تا به روح، جسم و اعتمادبهنفس فرزندتان لطمه ای وارد نشود. باید طوری او را تربیت و با او رفتار کنید تا در بزرگسالی علاوه بر اینکه مایه افتخار شما شود، خودش نیز در سلامت روحی کامل زندگی کند.
یکی از روش های ارتباطی با کودکان حرف زدن است. اگر بتوانید روش های صحیح حرف زدن خود با کودکان را یاد بگیرید، به طور غیرمستقیم درست حرف زدن را به او نیز می آموزید.
1. غر زدن بسیاری از والدین برای اینکه فرزندشان تکالیفش را درست انجام دهد یا غذایش را کامل بخورد، مدام سر او غر می زنند و اعتراض می کنند. این رفتار به هیچ عنوان مناسب و پاسخگو نیست. بر اساس مجله تایم، این کار باعث می شود تا کودک لج کند و درست برعکس آن را انجام دهد. این مساله همچنین باعث می شود تا فرزند از زمان هایی همچون غذاخوردن فرار و سعی کند خودش را به کاری دیگر مشغول کند.
2. کوتاه پاسخ دادن والدینی که با پاسخ کوتاه فرزند را مجبور می کنند از آنها اطاعت کند، به هیچ عنوان روش درستی برای تربیت کودک خود انتخاب نکرده اند. با گفتن عبارت: «برای اینکه من می گم!» باعث می شوید تا کودک هرگز به چرایی مسایل فکر نکند. قدرت تحلیل و پرسشگرایی را از او می گیرید. یا گفتن عبارتی همچون: «هر چه من می گویم را باید انجام دهی» به این مفهوم است که هیچ احترامی برای فرزند خود قایل نیستید و او نیز در مقابل به شما احترام نخواهد گذاشت. برای تربیت صحیح فرزندان، برای پاسخ به سوالات او زمان بگذارید و با صبر کامل و مرتبط به او پاسخ بدهید.
3. کودکانه رفتار کردن کودکان بسیار باهوش تر از آن هستند که تصور می کنید. لازم نیست صدای خود را کودکانه کنید یا با کلمات خیلی بچهگانه با او حرف بزنید تا به حرف هایتان گوش کنند. کودکان مکالمات مردم با یکدیگر را می شنوند و کودکانه حرف زدن را نوعی اهانت به خود می دانند.
4. مشغول بودن کودکان دوست دارند برای آنها ارزش قایل شوید. به همین دلیل بسیار مهم است واقعا برای آنها ارزش قایل شوید. هنگام صحبت با فرزند خود، گوشی موبایل را کنار بگذارید و با همه حواس به حرف های او گوش فرا دهید. این باعث می شود تا اعتمادبه نفس پیدا کنند و آن حس ارزشمندی که دنبالش هستند را از شما بگیرند.
5. زیاد حرف زدن تحقیقات کارشناسان ثابت کرده است، مغز هر انسانی می تواند در هر مرتبه، به طور متوسط 5 تا 9 موضوع را به خاطر بسپارد. به همین دلیل است که کودکان وقتی بیشتر از ظرفیت خود می شنوند، دیگر تمایلی به گوش کردن ادامه حرف ها ندارند. اگر می خواهید مسایل زیادی به فرزند خود بیاموزید، آن را به چندین بخش کوتاه تقسیم کنید تا نتیجه بهتری داشته باشد.
6. استفاده از واژه های محکوم یا سرزنش کننده هرگز از واژه هایی که باعث ایجاد حس گناه در کودک می شود، استفاده نکنید. کودکان از همان ابتدا حس همدردی ندارند و بسیاری از چیزها را نمی توانند درک کنند. نباید برای اشتباهای که انجام می دهند خیلی آنها را مواخذه و سرزنش کنید.
7. تهدید کردن هدف از بزرگ کردن کودک این نیست که او را مطیع و فرمانبردار خود تربیت کنیم. باید به کودکان فرصت فکر و خطا کردن بدهد. تهدید کردن کودک باعث می شود تا اعتمادبهنفس او از بین برود و در بزرگسالی دچار مشکل بشود.
«من تمام تلاشم را میکنم که پسرم یاد بگیره... اما پدرش همهی تلاشهای من رو به باد میده». «من هزار بار برای دخترم توضیح دادم که... اما وقتی مادرش رعایت نمیکنه، اونم به حرف من گوش نمیده».
وقتی دو نفر با هم ازدواج میکنند، قطعاً در بسیاری از موارد شبیه هم نیستند و مثل هم فکر نمیکنند. آنها ژنتیک متفاوت، تجربیات متفاوت و خانوادههای متفاوت داشتهاند و خلاصه، دو آدم کاملا متفاوتند. اما معمولاً به حدی از پذیرش هم میرسند که تصمیم میگیرند با هم زندگی کنند.
اما وقتی فرد سومی به این رابطه اضافه میشود، آن هم فرد سومی که وظیفهی تربیت او بر عهدهی من است، داستان عوض میشود. آنوقت اختلافها خودشان را نشان میدهند.
آنوقت تصمیمگیری بر سر اینکه کدام نظر، عقیده و ویژگی باید به فرزند آموزش داده شود، چه شیوهی تربیتی باید در پیش گرفته شود، باید محدود شود یا آزاد باشد، باید تمیز باشد یا هرجور دلش خواست لباس بپوشد، حتی اینکه وقتی زمین میخورد، باید او را در آغوش گرفت و نوازش کرد یا بیاعتنا ماند تا یاد بگیرد خودش بلند شود، موضوعات بحثبرانگیز بیپایانی در زندگی مشترک خواهند بود که گاه، طاقتفرسا و بسیار آسیبزا میشوند.
حق با کیست؟ بسیاری از افراد در جلسات مشاوره، انواع کتابها، جلسات آموزشی، جلسات پرسش و پاسخ و برنامههای تلویزیونی به دنبال راهحلی برای پایان دادن به این اختلافنظر همیشگی هستند. اما واقعاً حق با کیست؟ کدام روش درستتر است؟ اغلب آنها این جمله را به کار میبرند: «من همیشه میگم بچه باید... اما پدرش موافق نیست و با من همکاری نمیکنه». «من معتقدم بچه باید... اما مادرش فقط لوسش میکنه».
«من تمام تلاشم را میکنم که پسرم یاد بگیره... اما پدرش همهی تلاشهای من رو به باد میده». «من هزار بار برای دخترم توضیح دادم که... اما وقتی مادرش رعایت نمیکنه، اونم به حرف من گوش نمیده». مثالهای اینچنین فراوانند.
یکی از اتفاقاتی که معمولاً میافتد این است که فرزندان اختلاف بین پدر و مادر را خیلی زودتر از آنچه باور کنید کشف میکنند. متوجه میشوند که در برابر چه رفتارهایی که از آنها سر میزند، پدر و مادر در دو جبهه مخالف هم میایستند و مشغول بحث و نزاع میشوند. وقتی دو جبهه شکل گرفت، هر طرف دیگر فقط به بردن فکر میکند. بنابراین حاضر است هر کاری انجام دهد تا ثابت کند حق با اوست.
برندهشدن به قیمت باج دادن وقتی من بخواهم به هر قیمتی جبههی خودم را نگه دارم، ممکن است بدون اینکه خودم متوجه شوم، باجهایی بدهم. ممکن است برای اینکه فرزندم را در جبههی خودم نگه دارم و به طرف مقابل، پدرش یا مادرش، ثابت کنم که فرزندم هم طرف من است هر بهایی را بپردازم.
در این شرایط کودکان خیلی زود یاد میگیرند که اگر میخواهند چیزی به دست بیاورند، بهتر است والدین در یک جبهه نباشند. آنوقت او طرف کسی را میگیرد که خواستهی او را برآورده کند. فکر نکنید این کار بدجنسی است، در واقع، کودک عمداً این کار را انجام نمیدهد. در فضای خانه این راه را برای برآورده کردن خواستههایش یاد گرفته است. امکان دیگری برای یاد گرفتن یک راه بهتر نداشته و خود والدین همیشه همین راه را جلوی پای او گذاشتهاند.
خبر بد این که این ویژگی رفتاری معمولاً با کودک باقی میماند و او در بزرگسالی هم سعی میکند در بین دوستان، همکاران و حتی خانوادهی همسرش، با همین روش به خواستههایش برسد. فکر کنید چه زندگیای در آینده خواهد داشت و دیگران روی او چه حسابی باز خواهند کرد.
از بین رفتن قدرت والدین در کنترل فرزندان از عواقب دیگر ناهماهنگی بین والدین این است که قدرت آنها در کنترل فرزند کم میشود. اگر پدر میتواند با مادر مخالفت کند و هرچه دلش میخواهد به او بگوید، چرا فرزند نتواند؟ اگر مادر میتواند لجبازی کند و به نظر پدر بیاعتنا باشد، چرا فرزند نتواند؟ وقتی مادر میگوید این کار بد است، اما به نظر پدر بد نیست، پس شاید واقعاً بد نیست و فرزند میتواند آن را انجام دهد.
به علاوه، وقتی مادر مخالف است و پدر مخالف نیست، اگر مادر بخواهد فرزند را تنبیه کند، پدر از او دفاع خواهد کرد. همهی این موارد مجوزهایی هستند برای اینکه فرزندان زیر بار قوانینی که والدین وضع میکنند نرود. آنها یاد میگیرند این خانه قانون مشخصی ندارد و اصلاً دلیلی ندارد که مطابق قوانینی رفتار کرد که یک نفر در خانه وضع کرده.
به همین نسبت، جریمه و تنبیه را وقتی فقط یکی از والدین بخواهد اجرا کند، عملاً اجرا نمیشود. فکر کنید مادر پسرش را از گرفتن پول توجیبی به خاطر دعواکردن در مدرسه محروم کند. وقتی پدر معتقد است که پسر باید بتواند از خودش خوب دفاع کند، یواشکی هم که شده، پولی را که پسرش لازم دارد به او میدهد. فکر کنید پدر دخترش را از بیرون ماندن بعد از مدرسه منع کند، جریمهاش هم محرومیت از اردوی مدرسه باشد، اگر مادر باور داشته باشد که دختر باید آزاد باشد، میتواند اصلاً به پدر نگوید که دخترشان دیر به خانه برمیگردد یا خودش فرم رضایت نامه اردوی مدرسه را پر کند.
موضوع این نیست که کدامیک از والدین درست میگویند، چه قانونی باید باشد و چه قانونی نباید باشد، یا اینکه هر رفتاری چه پیامدی باید داشته باشد. موضوع فقط و فقط پیامدهای ناهماهنگی بین والدین، تاثیر این ناهماهنگی روی فرزندان و در واقع لزوم هماهنگی بین والدین در تربیت فرزندان است.
واقعیت این است که آسیبی که فرزندان از ناهماهنگی والدین میبینند معمولاً بیشتر از آسیبی است که ممکن است از روش تربیتی یکی از والدین ببینند. البته در مواردی که شرایط ویژهای وجود دارد- مثلاً یکی از والدین از اختلال روانی شدیدی رنج میبرد یا اعتیاد دارد و کنترلی روی رفتار خودش ندارد- این موضوع لزوماً صادق نیست. اما در اغلب خانوادهها درست است.
فرض کنید مادری دوست دارد که فرزندش بسیار منظم باشد. مثلاً یاد بگیرد وسایلش را سر جای خودش بگذارد، لباسهایش را کثیف نکند، هیچوقت چیزی را گم نکند یا جا نگذارد، وسایل خانه را کثیف و خراب نکند، اسباببازی و کتابهایش را بیرون از اتاقش روی زمین نریزد و کفشهایش را در جاکفشی بگذارد. مطمئنم که ایدهآل بسیاری از مادران داشتن چنین فرزندی است.
از سوی دیگر، پدر ممکن است خودش هم رعایت این همه نظم را قبول نداشته باشد.
پدری را تصور کنید که همیشه با غرغر مادر کتش را آویزان میکند، همیشه در حال گشتن به دنبال کلیدهایش است و بارها و بارها به دلیل اینکه روزنامههایش روی میز ناهارخوری افتادهاند یا اینکه کیف پول کثیفش را روی میز آشپزخانه گذاشته که جای مواد غذایی است با مادر وارد مشاجره شده است.
پدر احساس میکند به فرزندش و در واقع خودش سخت گرفته میشود و بچه باید آزادتر از این حرفها باشد. مادر اما دوست ندارد فرزندش مثل پدرش بار بیاید و از همین حالا میخواهد به او نظم و ترتیب را یاد بدهد، اما شاکی است که پدر با او همکاری نمیکند. کدامشان درست میگویند؟ حق با کیست؟ مطمئنم نظرهای متفاوتی در این مورد وجود دارد. موضوع همیشه درست و غلط بودن نیست. آنچه در ضمن اتفاق میافتد فرزندی است که ناظر این مشاجرات و اختلافنظرها است. این فرزند میتواند دچار استرس و اضطراب شود، یاد بگیرد در این مشاجرات باج بگیرد و به خواستههایش برسد، یاد بگیرد نافرمانی کند و ارتباط خوبی با والدین خود نداشته باشد. حالا خودتان به این سوال پاسخ دهید: اینکه فرزند این خانواده فرد منظمی بشود، یا برعکس، زیاد نظم را رعایت نکند بدتر است یا عواقبی که ناهماهنگی والدین به دنبال خواهد داشت؟
چه باید کرد؟ خب حالا که عواقب ناهماهنگی بین شیوههای تربیتی پدر و مادر را دانستید، بهتر است راهکارهای بهتر هماهنگ شدن را هم بیاموزید.
1- تربیت فرزند و نفع او را از باقی موارد جدا کنید: معمولاً اولین قدم این است که اصلاً والدین بخواهند به این هماهنگی برسند. گاهی، لجبازیها و خشمهایی که برسر موضوعات دیگر دارند روی تربیت فرزند تأثیر میگذارد. وقتی من زورم به خانوادهی همسرم نرسد، میتوانم فرزندم را علیه آنها بار بیاورم. بنابراین، اول باید خشمی را که از موضوعات دیگر مانده و رقابتجویی خودمان را از تربیت فرزند جدا کنیم.
2- انتظار شما چیست؟ : بعد باید دید که اصلاً هرکدام از والدین واقعا چه میخواهند و چه انتظاری دارند؟ یک برگهی سفید بردارید و کل انتظارات خود را بنویسید. حالا همهی لیست خود را بخوانید و بسنجید چقدر عینی نوشتهاید. عینی یعنی اینکه دقیق، جزئی، عملیاتی و روشن باشد. کلیگویی کمکی نمیکند. «میخواهم فرزندم منظم باشد» میتواند تعاریف متفاوتی داشته باشد. «میخواهم فرزندم مودب و وقتشناس باشد» یعنی دقیقاً چه کار کند؟
3- لیست خود را دوباره به طور عینی و جزئی بنویسید:مثلاً کتابهایش را در اتاق خودش روی قفسهی کتابها بگذارد. اسباببازیهایش را بعد از بازی در سبد کنار تختش بریزد. وقتی وارد خانهی مادرم میشویم، به پدر و مادرم سلام کند. وقتی میخواهیم به مهمانی برویم، زمانی که قرار است همه آماده باشند، او هم آماده باشد.
قرار نیست همیشه مادر بگذرد یا پدر کوتاه بیاید، از استدلالهایی استفاده نکنید که اوضاع را بدتر میکند، مثل اینکه چون مادر بیشتر وقتها خانه است، حق بیشتری در تربیت فرزند دارد، یا پدر چون مسئول فرزند است، باید تعیینکننده باشد. سعی کنید یکدیگر را درک کنید
4- از همسرتان هم بخواهید دقیقاً همین کار را انجام بدهد. یعنی همسرتان هم لیست خودش را دقیق و روشن بنویسد.
5- به یک لیست مشترک برسید: حالا لیستها را کنار هم بگذارید و مقایسه کنید. موارد مشترک را علامت بزنید؛ قوانینی که هر دو بر سر آنها توافق دارید. بعد به سراغ مواردی بروید که با هم اختلافنظر دارید. کدام را باید انتخاب کرد؟
نکتهی مهمی که باید به خاطر داشته باشید این است که هردو به یک اندازه در تربیت فرزندتان حق دارید. دختر یا پسر شما، همانقدر فرزند شما است که فرزند همسرتان. با این دید که ببینید، شاید به نظر طرف مقابلتان، هرقدر هم که مخالف اعتقاد شما باشد، بیشتر احترام بگذارید و آن را به عنوان خواسته همسری که به اندازهی شما حق دارد بیشتر بپذیرید.
در این موارد، سعی کنید به یک راهحل میانه برسید. مثلاً مادر میتواند اجازه بدهد که فرزندش بیرون از اتاقش هم با اسباببازیهایش بازی کند و پدر هم قبول کند که هرشب قبل از خواب و زمانی که قرار است مهمان داشته باشند، بهتر است از فرزندشان بخواهد که اسباببازیهایش را به اتاق خودش ببرد. مادر قدری از معیارهای سختگیرانهاش کوتاه بیاید و پدر هم قبول کند که قدری محدودیت قائل شود.
وقتی راهحل میانهای وجود ندارد در برخی از موارد، اختلاف به صورتی است که راهحل میانهای برای آن وجود ندارد. در این صورت چه باید کرد؟ پاسخش این است که: باید یکی از طرفین بگذرد. به خاطر منافعی که هماهنگی والدین برای فرزند و تربیت او و نیز ارتباطش با والدین دارد، در هر مورد بدون راهحل میانه، یکی از والدین باید نظر دیگری را بپذیرد.
سعی کنید در این حالت تعادلی وجود داشته باشد و هردو واقعا راضی باشند، وگرنه بیفایده خواهد بود. قرار نیست همیشه مادر بگذرد یا پدر کوتاه بیاید، از استدلالهایی استفاده نکنید که اوضاع را بدتر میکند، مثل اینکه چون مادر بیشتر وقتها خانه است، حق بیشتری در تربیت فرزند دارد، یا پدر چون مسئول فرزند است، باید تعیینکننده باشد. سعی کنید یکدیگر را درک کنید، دلایل خود را به نحوی بیان کنید که طرف مقابل بتواند خودش را جای شما بگذارد و دلیل شما را درک کند. در برخی موارد هم فقط باید ساده بگذرید.
شیوا فرجی در گفتوگو با خبرنگار بهداشت و درمان فارس در مورد نقش عسل در سلامت تغذیه اظهار داشت: عسل ماده غذایی طبیعی است که انواع ویتامینها، املاح معدنی و پروتئین در آن یافت میشود و جالبتر اینکه به دلیل وجود عنصری به نام اسید فورمیک در عسل این ماده غذایی خاصیت ضد عفونی کننده داشته و فاسد هم نمیشود. وی با اشاره به اینکه افرادی که از ابتدای دوره جوانی مصرف عسل را در وعده غذایی خود جای دادهاند کمتر دچار پیری زودرس میشوند و عمر طولانیتر دارند گفت: عسل برای جلوگیری از فشار خون بالا، ورم مفاصل، بیخوابی و افزایش مقاومت بدن بسیار مفید است. به گفته عضو انجمن علمی تغذیه ایران والدینی که مایلاند کودکانشان حافظه و رشد و نمو بهتری داشته باشند میتوانند عسل طبیعی را بعد از یکسالگی در وعده غذایی کودکان خود قرار دهند. فرجی افزود: با توجه به افزایش میزان تقاضا برای مصرف عسل برخی شکر را به جای شهد گل در دسترس زنبور قرار میدهند که در نهایت عسل تولید شده خاصیت درمانی خود را از دست میدهد. وی در پاسخ به اینکه چگونه میتوان عسل مرغوب را از نوع تقلبی تشخیص داد گفت: معمولا بهترین نوع عسل سرخرنگ، شفاف، خوشبو و غلیظ است و بستگی با نوع آن نباید گلو را بسوزاند و هنگامی که عسل را از ظرف واژگون میکنیم باید کش بیاید و شکرک هم نزند. وی تأکید کرد: افرادی که دردهای معده و یا یبوست دارند میتوانند با خوردن یک تا دو قاشق عسل در طی روز مشکل خود را برطرف کنند مضاف بر اینکه قند موجود در عسل از نوع گلوکز و فروکتوز است که به سرعت جذب میشود و در بدن باقی نمیماند. منبع:shahrzadpress.com
۱۴ تکنیک فوق العاده برای افزایش میزان خلاقیت کودکان
نحوه تفکر و روش حل مساله روی میزان خلاق بودن کودک تاثیر می گذارند. چالش های روزانه برای گسترش درک کودک از محیط اطراف و جهان همراه با تشویق و دلگرمی از سوی والدین، به کودک اجازه می دهد نسبت به دیدگاه ها و نظراتش اعتماد به نفس بیشتری پیدا کند و خلاقیتش بیشتر شود. اما برای اینکه خلاقیت کودکان بالا رود چه کنیم؟...
۱. اجازه دهید گاهی کودک دلبندتان انتخاب هایی در زندگی داشته باشد. مثلا انتخاب اینکه برای ناهار چه چیزی داشته باشید یا آخر هفته به کجا بروید را به کودکتان بسپارید. این کار آنها را تشویق می کند به تنهایی فکر کنند و تصمیم بگیرند.
۲. کودک را تشویق کنید تا سرگرمی هایی غیر از تلویزیون، رایانه و در کل «رسانه» پیدا کند. کودکی که فقط به کمک رسانه یا حتی به کمک دیگران سرگرم شده است، به سختی می تواند روش بهتری برای ایجاد سرگرمی برای خود بیابد.
۳. وسایلی برای تحریک قوه تخیل کودک تدارک ببینید. لوازم نقاشی از قبیل آبرنگ، گواش و پاستل، بلوک های خانه سازی، کتاب و لوازم موردنیاز برای ساخت کاردستی بهترین وسایل برای سرگرم کردن کودک هستند.
۴. کودک را همراهی کنید تا برای وسایل مختلف (حتی وسایل دورریختنی) کارایی مختلف ایجاد کند. به عنوان مثال ایده های کودک برای ساخت یک برج، یک تلسکوپ یا حتی یک آدم مقوایی از مقوای دستمال توالت را تحسین و به او کمک کنید عروسک مقوایی خود را بسازد.
۵. از کودک سوال های «باز» بپرسید. سوال های باز سوال هایی هستند که جوابشان معمولا بیشتر از یک کلمه است؛ این سوال ها درک کودک را بالاتر می برند و به او فرصت ابراز عقیده می دهند.
از کودک خود سوال هایی مانند «چه می شد اگر....؟» بپرسید: «اگر آدم ها می توانستند پرواز کنند چه می شد؟»، «اگر ما در فضا زندگی می کردیم چه می شد؟» یا «اگر دلفین ها روی زمین راه می رفتند چه می شد؟»
برای حل مسایل روزمره، از کودک درخواست راهکار کنید. به عنوان مثال می توانید از او بپرسید: «چطور اتاق خوابت رو زودتر گردگیری کنیم؟»، «چطور به گل ها آب بدهیم ولی خودمان خیس نشویم؟» یا حتی «چه کار کنیم که شوت محکم تری به توپ بزنیم؟!»
۶. کتاب خواندن برای کودک را به یک چالش تبدیل کنید. کودکان از حدس زدن لذت می برند. پس دفعه بعدی که خواستید برای کودکتان کتاب بخوانید از او بپرسید به نظرش در صفحه بعدی چه اتفاقی می افتد؟ یا شخصیت موردعلاقه اش در فلان موقعیت چه احساسی دارد؟ یا حتی می توانید پایان داستان را برایش نخوانید و یک روز به او فرصت دهید تا حدس بزند آخر داستان چه اتفاق هایی ممکن است بیفتد. روش دیگری نیز وجود دارد. از کودک بخواهید داستان های معروفی مانند «شنل قرمزی» را جور دیگری پایان دهد.
۷. خاک بازی، بازی با ماسه یا خمیربازی را برای کودکان ممنوع نکنید. شاید اینطور فکر کنید که این نوع بازی ها تنها دردسر شما را زیاد می کنند، اما مطمئن باشید ساخت قلعه ای با ماسه خلاقیت کودک را بسیار شکوفا می کند، بنابراین بهترین کار این است که برای این نوع بازی ها قانون بگذارید که «حمام رفتن بعد از خاک بازی الزامی است در غیر این صورت چنین بازی ای ممنوع است!» شک نکنید که کودک گزینه اول را انتخاب خواهد کرد.
۸. داستان تعریف کنید. یک جمله بگویید و نوبتی داستان را کامل کنید. اجازه بدهید کودک قسمت اصلی داستان را روایت کند و البته انتظار هرگونه داستان تخیلی و غیرممکنی را داشته باشید! می توانید وقتی کودکتان کنار دوست یا دوستانش است نیز این کار را انجام دهید و از هیجان بچه ها برای خلق داستان لذت ببرید!
۹. شما نیز خلاقیت به خرج دهید. کودکان همیشه از پدر و مادر خود تقلید می کنند و چیزهای بسیاری می آموزند. سالادتان را تزیین کنید، کیک تولدش را خودتان بپزید، در ساخت کاردستی های مدرسه اش به او کمک کنید و از وسایل دورریختنی منزل برای ساخت وسایل تزیینی استفاده کنید تا هم خلاقیت به خرج داده و هم صرفه جویی کرده باشید. برای افزایش خلاقیت خود و استفاده مجدد از دورریختنی ها از سایت فارسی زبان زیر کمک بگیرید:
۱۰. کنجکاوی کودکان را سرکوب نکنید و به سوال هایی که پاسخ آن را نمی دانید جواب سربالا ندهید. یکی از بهترین راه هایی که می توانید به کودک پاسخ دهید اینگونه است: «نمی دانم. به نظر تو چطور می توانیم پاسخ این مساله را پیدا کنیم؟» با یکدیگر دنبال راهکار بگردید و سعی کنید از روش های حل مساله کودک استفاده کنید و اگر چیزی به ذهنش نرسید او را راهنمایی کنید.
۱۱. شکست کودکان را به فاجعه ای عظیم تبدیل نکنید! اگر کودک در مساله ای با شکست مواجه شد او را سرزنش و راهکار خودتان را به او تحمیل نکنید. در عوض با گفتن جمله ای مانند «به نظر تو دیگر با چه روشی می توانیم آن را حل کنیم؟» اجازه دهید باز هم خلاقیتش را به کار گیرد و مساله را به طریقی دیگر حل کند.
۱۲. استقلال کودک را از او نگیرید. این شاید مهم ترین نکته ای است که نباید هیچ گاه فراموش شود. «بگذار من برایت انجام دهم.» یا «من بهتر از تو می توانم این کار را انجام دهم.» جملاتی هستند که استقلال و اعتماد به نفس را از کودک می گیرند و او را برای یک عمر پشت سر شما پنهان خواهند کرد.
۱۳. برای خلاقیت های کودک ارزش قائل شوید. اگر او چند ساعت را صرف کشیدن نقاشی برای شما کرده، آن را با مگنت روی یخچال بچسبانید و کاردستی های او را در معرض دید قرار دهید. کودکان از این قدردانی شما لذت خواهند برد.
۱۴. کودک را با هیچ کس مقایسه نکنید. یکی از بدترین کارهای ممکن این است که آثار خلاقانه او را با خواهر یا برادر یا دوستانش مقایسه کنید و به او سرکوفت بزنید. هیچ گاه از جملاتی مانند «تو هیچ وقت نمی توانی مثل خواهرت داستان های خوبی تعریف کنی» یا «چرا سعی نمی کنی مثل برادرت نقاشی های زیبایی بکشی؟» استفاده نکنید. این کار به معنای واقعی خلاقیت را در وجود کودکان نابود می کند.
ممکن است کودک خودبهخود راست دست شود، ولی این امکان وجود دارد که وی عادت به چپ دستی بکند. پس بهتر است که راست دستی یا چپ دستی فرزند خود را مشخص کنیم.
نوزاد انسان نه راست دست و نه چپ دست است، ولی در ماههای اول زندگی کم کم به یکی از دستها تمایل بیشتری را نشان میدهد. در شش ماهگی اکثر نوزادان دو دست را بطور مساوی بکار میبرند و در پایان سال اول زندگی تمایل به یکی از دستها قابل مشاهده و تشخیص است.
در طی دومین سال نیز کودکان گاهی دست اصلی خود را به دیگری تغییر میدهند، ولی تعداد این تغییر کمتر از سال اول است و بطوری که تعداد تغییر در سومین سال زندگی کمتر از سال دوم میشود تا این که در شش سالگی دیگر تقریبا ترجیح دستی ثابت باقی میماند.
هر نیمکره مغز کنترل یک قسمت از بدن را بر عهده دارد و به این ترتیب نیمکره چپ مغز کنترل طرف راست بدن و نیمکره راست مغز کنترل چپ بدن را کنترل می کند
درغالب مردم طرف راست بدن به علت فعال بودن نیمکره چپ نسبت به طرف چپ بدن انها برتری دارد. بدین معنی که بیشتر از چشم و گوش و دست و پای راست خود استفاده می کنند . اما در برخی ها طرف چپ برتری دارد . اما افرادی نیز وجود دارند که طرف راست یا چپ انها تماما برتری ندارد بلکه بخشی از اندام طرف راست و بخشی از اندام های طرف چپ انها برتر می باشد.
در اینگونه افراد عدم غلبه طرفی مغز وجود دارد . البته همیشه این غلبه مشکل ساز نیست. اما وجود برتری جانبی مغز می تواند کارایی افراد را افزایش دهد.
برتری یکی از دستها بر دیگری بهتر از وجود تردید در کودک است. برقراری برتری در یکی از دستها موجب احساس ثبات و اطمینان و کسب مهارتهای کامل حرکتی در فعالیتها میشود، اما جواب به این سوال که برتری کدام بهتر است؟ به فرهنگ جامعهای که در آن زندگی میکند، بستگی دارد.
دلیل قاطع و روشنی وجود ندارد که بگوییم راست دسته بر چپ دسته برتر هستند؛ اما سنت موجود این است که راست دستی را ترجیح میدهند و در فرهنگ ایران نیز همین ترجیح وجود دارد. در واقع راست دستی یک قرارداد فرهنگی ــ اجتماعی است که بیشتر مردم به حفظ آن متمایل هستند.
برای کودک بین سه تا پنج سالگی سالهای مهمی از نظر چپ دست یا راست دست شدن است. در این مدت کودک رفته رفته در بکار بردن یکی از دستها تاکید بیشتری میکند. اگر کودک را به حال خود رها کنیم، ممکن است خودبهخود راست دست شود، ولی این امکان وجود دارد که وی عادت به چپ دستی بکند. پس بهتر است که راست دستی یا چپ دستی فرزند خود را مشخص کنیم.
با انجام فعالیت های زیر برتری هر کدام از اندامهای فرزند خود را مشخص کنید
1)یک توپ در فاصله دو یا سه متری کودک قرار دهید و از او بخواهید بدود و توپ را شوت کند
انگاه مشخص کنید کدام پا را برای شوت کردن استفاده کرده ان پا پای برتر است یا از او بخواهید
برایتان لی لی کند پای برتر پایی است که کودک بر زمین می گذارد.
2)کاغذ یا مقوایی رابه شکل یک لوله به قطر نیم تا یک سانتی متری درست کنید و به کودک بدهید تا از داخل سوراخ ان یک هدف ریز را نگاه کند انگاه چشمی را که مورد استفاده قرار داده است (یعنی چشم برتر را ) یادداشت کنید.
3)ساعت مچی تان را به وی بدهید تا امتحان کند و توجه کنید که صدای ان را می شنود یا خیر :
انگاه یادداشت کنید که از کدام گوش خود استفاده کرد است چپ یا راست.
4)نخ و سوزن پلاستیکی یا .... به وی بدهید تا نخ را از داخل سوزن عبور دهد سپس ملاحظه کنید که با کدام دست نخ را عبور می دهد.
چنانچه در این تست ها به این نتیجه رسیدید که کودک برتری طرفی کامل دارد یعنی تمام اندامهای چپ یا تمام اندامهای راست او برتر است تمرینهای مربوط به هماهنگی چشم و دست را شروع می کنیم.
كودكان تا دو سالگي به جز قطره آ+د يا مولتي ويتامين و قطره يا شربت آهن به هيچ مكمل ديگري نياز ندارند.
كودكان تا دو سالگي به جز قطره آ+د يا مولتي ويتامين و قطره يا شربت آهن به هيچ مكمل ديگري نياز ندارند. دكتر زهرا عبداللهي سرپرست دفتر بهبود تغذيه جامعه وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي در گفت وگو با خبرنگار وب دا، ضمن بيان اين مطلب تأكيد كرد: قطره آهن را نبايد همزمان با وعده شير كودك داد زيرا كلسيم موجود در شير مادر، از جذب آهن جلوگيري مي كند. وي افزود: استفاده از مولتي ويتامين و يا قطره آ+ د پس از وعده شير و يا غذاي كمكي مشكلي ايجاد نمي كند و ميوه ها و آب ميوه هاي طبيعي و تازه به خصوص مركبات، موجب افزايش جذب آهن مي شوند كه مي توان قطره آهن را همراه با آنها و متناسب با سن كودك توصيه كرد. اين متخصص تغذيه همچنين به خواص تغذيه اي مغزها و انواع حبوبات اشاره كرد و گفت: انواع مغزها سرشار از آهن، روي، ويتامين ها و چربي هاي مفيد هستند همچنين انواع حبوبات مانند نخود آبگوشتي، انواع لوبياها و عدس منابع غني از پروتئين، پتاسيم، آهن، اسيد فوليك، منيزيوم و مس هستند و استفاده از اين مواد مغذي به تأمين ويتامين ها و ساير مواد مورد نياز بدن كودك كمك كند.